بستن

دانلود رمان بادیگارد اجباری اثر فائزه بهشتی راد

دانلود رایگان رمان بادیگارد اجباری اثر فائزه بهشتی راد

 

 

معرفی رمان:

من درمورد یه آقای پلیس مغرور و یه خانم نویسنده شیطونه که این آقای پلیس ما بنا به دلایلی مجبور میشه بادیگارد این خانم نویسنده بشه و این خانم نویسنده ناخواسته این آقای پلیسو مجبور به کارایی میکنه که واسه آقای پلیس تصورشم وحشتناکه…

 

 

 

قسمتی از رمان:

لعنتی دلم نمی خواد این ماموریت و برم، آخه خیر سرم سرگردم حاال
برم بشم محافظ شخصی یه جوجه نویسنده جون کاراش خیلی خوبه و
شهرت جهانی پیدا کرده اه نمیخوام! صدای در بلند شد! – بفرمایید!
سروان رضوی اومد تو اتاق و احترام گذاشت! با سر بهش اشاره کردم که
چکار داری؟ سروان رضوی – جناب سرگرد جناب سرهنگ تو اتاق شون
منتظرتون هستن! عصبی نگاش کردم که ترسید و دستپاچه گفت: – اجازه
ی مرخصی میدید قربان؟ حرصی گفتم: ۳ – مرخصی! رضوی احترام
گذاشت و رفت منم از اتاق اومدم بیرون و رفتم اتاق جناب سرهنگ و در
زدم! سرهنگ سمیعی – بیاتو! درو باز کردم و رفتم تو اتاق و احترام نظامی
گذاشتم. سرهنگ سمیعی – رستاخیز چرا اینجوری اومدی؟ مگه قرار نبود
امروز واسه محافظت از خانم بزرگمهر بری؟ – جناب سرهنگ تو سه تا ویال

بادیگارد اجباری اون همه بازیگر خواننده هست واسه همه شون ده تا محافظ گذاشتید
اونوقت این جوجه نویسنده باید محافظ شخصی داشته باشه! آخه چرا؟
سرهنگ سمیعی اخم وحشتناکی کرد و عصبی گفت: سرهنگ سمیعی
– یعنی تو نمیدونی چرا باید ازش محافظت کنی؟ چون اون بیشتر از بقیه
در خطره چون هم معروف تره هم محبوب تر، زود برو خونه و وسایل تو جمع
کن و بیا، یک ماه تا برنامه مونده به اندازه ی یک ماه لباس بردار! دارم میرم اره
لعنتی دلم نمی خواد این ماموریت و برم، آخه خیر سرم سرگردم حاال
بزرگمهر – نگهدار! نگهدار شما میخواید منو ببرید زندان، آخه مگه من چیکار کردم؟ من فقط چند تا رمان نوشتم!
خدایا! خدایا من با این جوجه چیکار کنم؟ اخمامو کشیدم توهم و گفتم:
– کی گفته می خوایم ببریمت زندان؟
بزرگمهر سرشو اورد بالا و نگام کرد چشماش پر اشک بود، با صدای گرفته ای گفت:
– خب معلومه میخواید منو ببرید زندان، آخه کدوم محافظی با اونی که ازش محافظت می کنه، اینجوری رفتار میکنه؟ شما می خوای منو ببرید زندان، بگو این ماشین و نگه داره من میخوام پیاده شم!
– مگه من چطوری رفتار کردم؟
بزرگمهر با صدای بغضدار و گرفته ای گفت:
– طوری رفتار می کنی که آدم احساس می کنه قاتله!
و اشکاش رو گونه ش جاری شد، با ناراحتی نگاش کردم آخه چرا من تو رفتارم حد تعادل ندارم؟ واقعا خیلی بد باهاش رفتار کردم، باید ازش معذرت خواهی کنم؟ نه لازم نیست، بی تفاوت گفتم:
– زندان نمیبریمت، میبریمت جایی که امنیت جانی داشته باشی!
بزرگمهر با صدای لرزونی گفت:
بزرگمهر – واقعا؟

 

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان طمع برای پایان

دانلود رمان خط هشتم

لطفا امتیاز دهید
3.3/5 - (3 امتیاز)

مشخصات رمان

  • نویسنده: فائزه بهشتی راد

  • ژانر: عاشقانه

  • ویراستار: سایت سنتر رمان

  • صفحات: 276

لینک های دانلود

  • دسته ها:دانلود رمان , رمان عاشقانه
  • ۲۲ مهر ۱۴۰۱
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین