بستن

دانلود رمان سجده صبر اثر مشکات

دانلود رایگان رمان سجده صبر اثر مشکات

 

 

معرفی رمان:

این داستان در مورد زندگی دو انسانه، فاطمه و سهیل، یکی سجاده نشین و دیگری … باز، این دو به شدت عاشق همند، با هم ازدواج کردند و با وجود تفاوت دید و رفتارشون تلاش میکنند که زندگی عاشقانشون رو حفظ کنند، اما این کار خیلی سخت تر از اون چیزیه که فکرش رو میکردند، خیلی تلاش میکنند، اما این که به نتیجه میرسند یا نه … آیا صبرشون می تونه عشقشون رو حفظ کنه؟ آیا عشق ارزش این همه سختی کشیدن رو داره؟ ..پایان خوش

 

 

 

قسمتی از رمان:

سهیل بدون هیچ حرف اضافه ای به سمت اتاق بچه ها رفت، درو باز کرد. علی و ریحانه با دیدن سهیل از خوشحالی جیغی کشیدند و پریدند ب*غ*لش. سهیل هم ب*غ*لشون کرد و حسابی ب*و*سیدشونو گفت:
-بچه ها من و مامانتون می خوایم با هم حرف بزنیم میشه تا وقتی صداتون نزدم از اتاقتون نیاید بیرون؟
ریحانه گفت: میخواین یواشکی حرف بزنین؟
-آره دخترم
بعدم رو به علی که بزرگتر بود کرد و گفت، این کلید در اتاقته، خودت قفلش کن و نذار کسی بیاد بیرون، بعدم چشمکی بهش زد، علی که فهمیده بود منظور باباش ریحانه است، با غرور مردانه چشمی گفت و دست ریحانه رو گرفت و براش کامپیوتر رو روشن کردن، سهیل که خیالش از بابت بچه ها راحت شده بود، از اتاق اومد بیرون و تقه کوچیکی به در زد و گفت: میتونی درو قفل کنی، بعدم صدای چرخیدن کلید توی در اومد و علی که ازون ور در گفت: بابا خیالت راحت، من مواظب همه چی هستم
سهیل از پله ها اومد پایین، فاطمه در حال جمع کردن مهره های خونه سازی بچه ها بود، که سهیل دستش رو محکم گرفت و کشید و پرتش کرد روی مبل،بعدم میز مبل رو کشوند جلو و دقیقا رو به روی فاطمه نشست، چشمای سرخ و اخم عمیق سهیل خیلی ترسناکش کرده بود، جذبش زیاد بود، اما فاطمه همیشه با آرامش و صبوری روحش ترسناکترین چیزهای زندگی رو آب میکرد. سکوت سنگینی بود که سهیل با حالتی که بیشتر به داد شبیه بود گفت:
-میخوای چیکار کنی؟ می خوای بری خونه مامانت عین بچه 14 ساله ها و قهر کنی تا من به موس موس کردن بیفتم و با یک دسته گل بزرگ بیام دنبالت و بگم عزیزم تو رو خدا برگرد؟ این راضیت میکنه؟

لطفا امتیاز دهید
2.7/5 - (15 امتیاز)

مشخصات رمان

  • نویسنده: مشکات

  • ژانر: عاشقانه،مذهبی

  • ویراستار: سایت سنتر رمان

  • صفحات: 476

لینک های دانلود

  • دسته ها:دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان مذهبی
  • ۱۷ مهر ۱۴۰۱
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین