دانلود رمان سلطنت گیسو از الهام سواری

معرفی رمان:

کسایی که می‌گویند نمی‌توانی، می‌خواهند شکست‌های خودشان را سر تو خالی کنند. گیسو دختری‌ست که زمانه دستان او را از دست معشوق دور می‌کند و ناچار می‌شود با شاهی که دلش به او بند نیست ازدواج کند.
همه چیز وفق مراد پیش نمی‌رود؛ اما سرمای ناامیدی قلبش را منجمد نمی‌کند و اراده‌اش را به سوی نابودی نمی‌کشاند.
سال‌ها می‌گذرند و خورشید هزاران بار طلوع می‌کند؛ بی‌رحمِ زره پوشی از جنگ، قلب همسرش را از سینه بیرون می‌آورد و او تنها ملکه سرزمین می‌شود.
حالا باید به تنهایی بر قلمرو پهناوری که همه می‌گویند، رهبری کردنش کار یک زن نیست سلطنت کند.
قسم می‌خورد قدرتش را به همه نشان دهد، روزی که چهره غریبه آشنایی، پیچ و تاب احساسات قدیمی را به یادش می‌آورد.

قسمتی از رمان:

ملکه از جای خود برخاست و چند قدمی جلو آمد:
– خیر! این ناعدالتی است، به چه جرم آن‌ها را زندان بیندازیم؟ آن‌ها هنوز کاری انجام نداده‌اند. سعی می‌کنیم تا یک اشتباه از آن‌ها سر زند، تا با آن‌ها برخورد جدی کنیم و هر چه‌قدر حقشان می‌شود، پرداخت کرده و از قصر بیرونشان می‌کنیم.
– من برای قصر و شما چند محافظ می‌فرستم تا جانتان در امان باشد. خیالتان آسوده.
هنگام خارج شدن گاردینِت از قصر، تعدادی از بانوان که در قصر مشغول کار و نظافت بودند، رمان عاشقانه جلوی گاردینِت عشوه می‌آمدند و به طرفش لبخند می‌زدند. گاردینِت بی‌توجه به بانوان به راه خود ادامه داد.
ملکه گیسو از دور شاهد ماجرا بود. ابرویی بالا انداخت و به قصر برگشت. در قصر، همه درباره‌ی جذابیت و تیپ و قیافه‌ی فرمانده صحبت می‌کردند. ملکه گیسو وارد شد.

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان ارباب خون خواه من

دانلود رمان جهان گیتی