دانلود رمان هیس از فاطمه اشکو

معرفی رمان:

صهبا عظیمی مهر ، صیغه و زن دوم امیر حسام صالحی است . مردی که عاشقانه دوستش دارد .
بعد از شش ماه شرایط به هم می ریزد . زن اول امیر حسام حامله می شود و صهبا مجبور می شود از امیر حسام جدا شود …
رمان خوبیه حتما دانلودش کنین..

قسمتی از رمان:

چشمام رو باز می کنم و چونه ام رو می ذارم روی زانوهای جمع شده توی شکمم . نگام روی گوشه ی ساعته . روی رنگ مشکی قابش . یه ساعته دیگه مونده تا برسه . یه ساعته دیگه مونده تا فکر کنم و پشت سر هم بچینم برای اینکه شاید یه نتیجه ای تهش هویدا بشه .
لیوان ترک دار سفید و سفالیم رو از روی میز برمی دارم و یه جرعه از نسکافه ی سرد رو با ولع می نوشم . سد شکسته میشه . یه اشک، نرمی گونه م رو حس می کنه .
نمی فهمم چرا باید این لیوان رو نگه دارم . چرا باید بعد از کوبیدنش به دیوار و شکستنش باز هم
بچسبونمش و همیشه و همه جا با خودم ببرمش . شاید هم می فهمم و خودم رو می زنم به کو چه ی علی چپ…..
شاید می فهمم و نمی خوام باور کنم که هنوز هم به دوازده سال پیش ،به روزای نوجوونی، به شونزده سالگیم فکر می کنم .
پلک می زنم و یه جرعه دیگه از نسکافه رو می نوشم . با وجود تموم تنفری که از شونزده سالگیم دارم
ولی هنوز هم یه حس تعلق خفه ای توی وجودم اون روزا رو صدا می کنه .
از جام بلند میشم . باید یه فکری به حال عصرونه بکنم . فکر می کنم به اینکه چی دوست داره و چی
خستگیش رو کمتر می کنه .
لبخند می زنم و چای و دارچین رو می ریزم توی قوری . نوشیدنی ای که هیچ جوره ازش نمی گذره .
چای ساز سفید و قدیمی رو روشن می کنم و به یخچال نگاه می کنم.
جلو می رم . نگاهم روی عکس دو نفره مون مات می مونه . یه عکس دو نفره که بر می گرده به دقیقا
6 ماه پیش .
دستش رو حلقه کرده دور شونه م و من رو کشونده سمت خودش و من دارم از ته دل می خندم .
چی شد که این پشیمونی افتاد توی دلم ؟! من که این همه مطمئن بودم از کارم .
انگشت اشاره م رو می کشم روی صورت ته ریش دار توی عکس . با وجود تموم پشیمونی از کارم دلم
براش پر میکشه . برای بوییدنش ، برای حرفاش ، برای اغوشش .
صدای چای ساز بلند میشه . اب به جوش اومده و هنوز نیم ساعته دیگه مونده به….

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان بانوی عمارت

دانلود رمان ذهن بیمار دل عاشق