بستن

دانلود رمان چه خوبه عاشقی نویسنده زهرا ارجمندنیا

دانلود رمان چه خوبه عاشقی از زهرا ارجمندنیا

 

 

معرفی رمان:

مثلا یک دستی باشد، هروقت میان انگشتانت هوا کشید، تند و سریع میانشان را پر کند!
مثلا… یک کت جادویی باشد، هروقت لرز کردی، روی شانه ات بنشیند و عطرش، عطر خاصی باشد… با یک آپشن اضافه که دست های مردانه ایست که دور شانه هایت می پیچد و تو را میان آن کت بزرگ، بغل می گیرد.
مثلا یک صدایی باشد، وقتی اسمت را لب می زند دلت هری پایین بریزد!
یا مثلا یک آدمی، در یک جای این کره ی خاکی باشد که حواسش، فقط سمت و سوی تو بچرخد…
مثلا یکی از آن هایی که روی جدول هم راه رفتی و وسط باران دیوانگی ات گرفت، مسخره ات نکند و دیوانه ی دیوانگی ات شود!
مثلا یکی که قلبت را با خیال راحت به دستش بدهی و بعد، دلت قرص باشد که امانت دار خوبیست!

 

 

 

قسمتی از رمان:

_ این سفر نیست الی زابت، تقریبا یک نقل مکان دائمیه!
خودش رو جلو کشید، برعکس من که لب هام رنگ پریده بودند، اون به لب هاش برق لب مالیمی
زده بود. لهجه ی مردم بریتان یا، هم یشه اصالت خاص ی داشت و اون هم، از این اصالت پ یروی م ی
کرد:
_ یک نقل مکان به سرزمین پدرت! چرا این طوری بهش نگاه نم ی کنی؟
نگاهم رو به فنجون لبر یز شده از قهوه سپردم، میلی برای خوردنش نداشتم، برعکس دلم م ی خواست
تمام محتوی اتشو خالی کنم روی می ز و اون تنش درون یمو به این وس یله از بین ببرم.
_ سرزمی نی که یک بار ب یش تر ندیدمش؟
لبخندش از بین نرفت، بلکه عم یق تر هم شد. درک این زن، با این م یزان صبوری..وقت ی لبر یز بودم از
حس سرریز شدن سخت بود.پاهاش و روی هم انداخت و به وس یله ی دامن کوتاهش، منظره ی
خوش ترکی بی از پاهای کشیده و سفیدش به نمایش درآورد:
_ دوست داری برای خودت سختش کنی؟ من بهت قول می دم دی دن آدم هایی که تورو دوست
دارند، بهت کمک می کنه بهتر با همه چی ز کنار بیای!
به این قول مطمئن نبودم، مستأصل سری تکون دادم و اون دستش رو جلو آورد، مچ دست چپم رو
میون دستاش گرفت و با کنار زدن دستبند چرم پهن روی مچم، نگاه هردومون معطوف ردهای سرخ
رنگ نقاشی شده روی اون قسمت شد.
_ من و تو، خیلی زحمت کشیدیم که از نقطه ای که به این کار دست زدی، خودمونو برسونیم به این
اتاق و این گفتمان دوستانه… حتی اگه حرفام به نظرت خنده دار ب ی اد عزی زم اما من معتقدم که موفق
بودیم، بیش تر از هرکس هم.. تو!
صدام کمی لرزید، نگاهم اما از اون رد ها جدا نشد:
_ تحمل همه چیز زی اد ی سخته!
سرش رو تکون ی داد، طوری که انگار عم یقا درک می کنه که از چ ی حرف م ی زنم.

جلد اول رمان زیر باران

جلد دوم رمان پیمان بارانی

 

 

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان راز پیاله ی گل مرغی

رمان آخرین برگ روی دیوار

لطفا امتیاز دهید
5/5 - (2 امتیاز)

مشخصات رمان

  • نویسنده: زهرا ارجمندنیا

  • ژانر: عاشقانه،اجتمایی

  • ویراستار: سنتر رمان

  • صفحات: 538

لینک های دانلود

  • دسته ها:دانلود رمان , رمان اجتماعی , رمان عاشقانه
  • ۱۱ آبان ۱۴۰۱
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین