دانلود رمان جدال پر تمنا اثر هما پور اصفهانی
دانلود رایگان رمان جدال پر تمنا اثر هما پور اصفهانی
معرفی رمان:
همه چیز از یه جر و بحث شروع شد … یه جر و بحث ساده …
و بعد کم کم تبدیل شد به یه جدال … جدالی پر از شیطنت و عطش …
جدالی پر از تمنا … جدالی بین حوایی از تبار مسیح و آدمی از تبار محمد …
قسمتی از رمان:
در اتاق با صدای نکره ای باز شد … کله گنده مرد ریشوئه اومد بیرون …
– بیا تو …
مثل عزرائیل به آدم نگاه می کرد … دختره دوباره دستمو سریع گرفت و زل زد توی چشمام … با یه دنیا التماس … نمی دونم چرا دلم براش سوخت و سرمو تکون دادم …
لند شدم لنگ لنگون راه افتادم سمت اتاق … پام هنوز از ضربه ای که خورده بودم درد می کرد … سه تا مرد به جز اون مرد گندهه توی اتاق بودن … با دیدنشون سکته رو زدم … یا عیسی مسیح من جز از مرگ از هیچی نمی ترسم … می دونم از اونم نباید بترسم ولی خوب می ترسم دیگه … الانم ترسم فقط از اینه که اینا منو بکشن! چرا اینجوری به آدم نگاه می کنن آخه … پسره روی یه صندلی چوبی کوچیک نشسته بود … اخماش بدتر از قبل در هم بود و با پاش صرب گرفته بود روی زمین … آب دهنمو قورت دادم و نگام کشیده شد سمت مردی که با صدای زخمتش خطاب قرارم داد:
– موهاتو بپوشون … این چه وضع پوششه؟
دوباره دستم رفت سمت موهام … خوب لخت بود! مرتیکه مگه کوری؟ هر کاری می کنم دوباره می زنه بیرون … باید اینو تنگش کنم … فایده نداره … «این» استعاره از مقنعه! حالا خنده ام هم گرفته بود … مرده شور این نیش شل منو ببرن … به سختی جلوی خودمو گرفتم … یارو دوباره هوار زد:
– دانشجوی اینجایی؟
آب دهنمو قورت دادم … اه چقدر گلوم خشک می شد … فقط تونستم سرمو تکون بدم … خودمو می شناختم … یه کم طول می کشید تا با شرایط مانوس بشم و زبونم باز بشه … ولی وقتی باز می شد دیگه بسته نمی شد … کاش اینجا اصلا باز نشه …
– اسم …
انگار اسم فامیل داره بازی می کنه … کم مونده بود بپرسم با چی بگم؟ جلوی زبونمو گرفتم و گفتم:
– ویولت آوانسیان …
سر یارو از روی برگه اومد بالا … با تعجب سر تا پامو برانداز کرد و گفت:
– اقلیتی؟
اخمام در هم شد … از این سوال دیگه متنفر بودم … زمزمه کردم:
– بله …
– یهود؟!
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: هما پور اصفهانی
-
ژانر: عاشقانه،اجتماعی
-
ویراستار: سایت سنتر رمان
-
صفحات: 938