رمان ماموریت نویسنده فریبا میم قاف
دانلود رمان ماموریت از فریبا میم قاف
معرفی رمان:
«رویا»
دندان های چفت شده ام را بیشتر به هم فشار دادم، دندان قروچه ای کردم و با حرص دستم را بالا آوردم و به صورت بدقواره اش کوبیدم. از شدت ضربه ی سیلی سرش به سمت مخالف کج شد. سرخ شد، چشم هایش را بست و روی هم فشار داد.
لایق این سیلی بود. حتی لایق بدتر از این ها هم بود؛ محموله را به باد داده بود حالا داشت بی ادبی هم می کرد. سرش را به زیر انداخت و هیچ نگفت و همین ساکت بودنش اعصاب به هم ریخته ام را بیشتر به هم ریخت. صدای سردم داخل انبار طنین انداخت:
– خیلی بهت رو دادم دیگه داری پات رو از گلیمت درازتر می کنی. یادت نره من رئیستم. مراقب حرفات باش چون دفعه ی بعد به این راحتی جواب چرت و پرتات رو نمیدم.
دست مشت شده اش را دیدم. پوزخندی روی لبم نشست. حتماً برایش سخت بود از یک دختر کتک بخورد!
دلم خنک نشده بود، سبک نشده بودم. باید تکلیف این بی عرضه ها را مشخص می کردم. دیگر داشتند زیادی گند می زدند، زبانشان هم زیادی دراز شده بود.
سر به زیر انداخت و با رگ گردنی که برآمده شده بود، به سختی گفت:
– خانم تقصیر ما نبود که…
قسمتی از رمان:
سریع کف دستم را به معنای سکوت بالا گرفتم. نمی خواستم بیشتر از این از موفقیت هایش بشنوم. تقصیر تو نبود؟ تقصیر من است حتماً!
انبار تاریک بود اما حالت صورتش به خاطر نور کم سویی که از دریچه ی بالای انبار داخل می آمد، واضح بود. دقیقاً رو به روی نور ایستاده بود. دوباره چشمانش را با حرص به هم فشار داد. کلافه شده بود؟ ترجیح می داد با یک مرد حرف بزند؟ تلخ تر شدم.
– فعلاً از جلوی چشمام گمشو. فردا تکلیف تو و اون بی عرضه های زیر دستت رو مشخص می کنم.
این پا و آن پا کرد. خواست چیزی بگوید که فریاد زدم:
– گفتم گورت رو گم کن.
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: فریبا میم قاف
-
ژانر: عاشقانه
-
ویراستار: سایت سنتر رمان
-
صفحات: 485