دانلود رایگان رمان موسیقی شب اثر پریسا شکور

معرفی رمان:

دختری به نام روژان که میره خونه ی مامان بزرگش تا بهش زبان فرانسوی یاد بده. همونجا شبا از پشت دیوار همسایه بغلی آهنگای یه پسر ناشناس رو گوش میداده و دل به صدای پسره میبازه. در صورتی که اصلا اونو ندیده.. توی ذهنش به پسره لقب پسر موزیکال میده..پسر موزیکال به عنوان روانشناس سر راه روژان سبز میشه و روژان هم بدون اینکه بدونه این همون پسره هست ماجرای عاشقی خودش رو تعریف میکنه و……

قسمتی از رمان:

گلی (مادربزرگم) پاشد و اومد سمتم.. یه نگاه به سرتا پاش انداختم.. قدش بلند بود و ترکیب صورتش مثل مامانم.. حتی یه چروکم روی پوستش دیده نمیشد… موهاشم بلوند و کوتاه کرده بود.. یه لباس کوتاهم پوشیده بود.. اصلا بهش نمیومد که مامان بزرگ باشه و نوه داشته باشه..منو گرفت توی بغلش و قربون صدقم رفت و بعدشم یه آهی کشید و گفت:
_ببین روژان جونم من امشب کلی باهات حرف دارم … یه سری چیزا بهت میگم بعدشم یه رازه بزرگ که باید بین منو تو بمونه.. و در آخرم یه درخواست ازت دارم.. حرفامو که شنیدی تصمیم با خودته که بمونی و کمکم کنی یا بری و حرفامو نشنیده بگیری… ولی امشب خسته ام فرداشب برات تعریف میکنم حالا هم پاشو بریم شام بخوریم…!!
بعد از شام رفتیم بخوابیم… من توی فکر فرو رفتم …یعنی گلی چی میخواست بگه .. یک ساعتی بود توی جام غلت میخوردم ولی دریغ از یه قطره خواب …به گلی نگاه کردم دیدم خواب هفت پادشاه رو میبینه … پاشدم رفتم توی حیاط… حیاطی نسبتا بزرگ بود.. یه جوی آب هم از توی باغچه ی گوشه ی حیاط رد میشد و میرفت توی حیاط همسایه ی بغلی… نور ماه افتاده بود توی آب و یه صحنه ی رویایی ایجاد کرده بود … یه لحظه به این فکر کردم که الان چی میشد با شریک زندگیم اینجا نشسته بودم.. بعدشم به این فکر خودم خندیدم… آخه تا حالا عاشق هیچ کس نشده بودم .