دانلود رایگان رمان قلب آیینه شکست اثر نرجس نجمی

معرفی رمان:

مخبر بعد از سال ها قهر و قطع رابطه با تنها خواهرش، تصمیم میگیره با یه مهمونی شام خواهرش رو‌ ملاقات کنه ولی صبح روز بعد جسد تکه تکه شده مخبر در حالی که تمام بدنش شِیو شده و و صورتش بصورت زنونه آرایش شده برای خانواده اش فرستاده‌ میشه… هر قسمت از بدنش برای یکی از اعضای خانواده اش… پلیس برای تحقیق وارد ماجرا میشه که….

قسمتی از رمان:

کلید را در قفل چرخاند و بوی قهوه در مشامش پیچید. لبخند خسته ای روی لب هایش نشست و در حالی که کفش هایش را در جا کفشی می گذاشت، در را بست. با نور کم سوی آباژور جلو رفت و به اطرافش نگاه کرد. همه جا در سکوت فرو رفته بود. روی تک مبل نشست و سرش را تکیه داد و به دیوار خیره ماند. رگه های طلایی کاغذ دیواری مثل مارپیچ های تو در تو چشم هایش را به دنبال خود کشید. دو شب بی خوابی و دوازده ساعت رانندگی
مداوم آنقدر خسته اش کرده بود که به سختی پلک هایش را باز نگه می داشت. صدای ناله ی پارکت های قدیمی پله ها هوشیارش کرد. چشم به پاهای امین دوخت که پله ها را آهسته پایین می آمد. -از اون قهوه های خوش طعمت یه فنجون به پسر خسته ات می رسه؟ امین جا خورده نگاهش کرد و پله ی آخر را پایین رفت. -کی اومدی بابا جان؟ اشکان از جا بلند شد و با شست و سبابه چشم هایش را ماساژ داد. -همین الان . یه فنجون قهوه مهمونم
کنی رفتم که بخوابم. امین در حالی که به سمت آشپزخانه می رفت زمزمه کرد. ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی. اشکان خندید و به دنبال او راهی آشپزخانه شد. -من که باز آمدم، مشکلت چیه آقای دلاور؟ امین نگاهی به ساعتش انداخت و در عین حال دستش روی کلید برق نشست و فضا روشن شد. – تازه ساعت هشت و نیمه و می خوای بخوابی. مطمئنم صبح على الطلوع هم میری اداره. اشکان پشت میز چهار نفره نشست و به امین که….