بستن

دانلود رمان استایل اثر هما پور اصفهانی

دانلود رایگان رمان استایل اثر هما پور اصفهانی

 

 

معرفی رمان:

گاهی عشق فاصله بین شوخی و زندگیست
راهی عشق که بشوی بازگشتش پرتگــاهیست به نام عاشقی
حتی اگر هم نخوایی راهی این قایقی محو دقایقی که باهاش عاشقی

 

 

 

قسمتی از رمان:

قسمتی از متن رمان استایل
– ببین روژین جان . ما یه برند تازه تاسیس داریم . با یه سری مدل که اغلب ایرانی هستن . یعنی به تازگی یه گروه رو وارد ترکیه کردیم . این مدل ها رو از شرکت مدل بوکرز توی ایران درخواست کردم و مطمئنا شما اونا رو می شناسی . لیدر این گروه اردوان رضاییه که در واقع آقای رضایی مدیر عامل شرکت بوکرزه .
مکثی کرد و همون موقع دهن ِ من مثل چی باز شد .. ! ای بابا .. دوباره قهوه و مانتو و معذرت خواهی جلوی چشمام جون گرفت .. ! مثل این که این بشر و تصادف های وقت و بی وقتش دست از سر ِ من برنمی داشت .. !
– حرفمو کوتاه می کنم . طراح ما هم یکی از بهترین طراح های ترکیه بود که از قبل باهاش قرارداد بسته بودیم . اما طی یه سانحه این طراح جون خودش رو از دست می ده … و الان این گروه پا در هوا مونده . اردوان گفت که شما رو توی فرودگاه دیده و متوجه شده که طراح هستی . منتها مشخصات کاملت رو نداشته ولی تا یکم تعریف کرد شما به ذهنم رسیدی. من با امیرحسین صحبت کردم و متوجه شدم که خودت بودی و برای چند ماه ترکیه هستی . خواستم اگه میشه ملاقاتی در زمینه ی همکاری با هم داشته باشیم .
حسابی رفته بودم توی خلسه .. یه کُما .. ! باورم نمیشد … منی که دیشب این قدر با خودم کلنجار رفتم و به هیچ جایی نرسیدم ، حالا یه دفعه ای پیشنهاد کار بهم شده .. ! این تصادفِ زمان محال بود .. ! بی اختیار گفتم :
– من باید فکر کنم .. خودم باهاتون تماس می گیرم .
– روژین خانم .. من کارم گیره .. گروه حسابی آشفته اس و من فقط چند روز تا بستن ِ قرارداد مهلت دارم . خواهش می کنم تا فردا صبح به من خبر بده …
– باشه آقای شایگان . من تا قبل از بیست و چهار ساعت آینده جوابم رو بهتون می دم ..
– خیلی ممنون .. خداحافظ ..
گوشی که قطع شد .. ، تازه عقلم اومد سر جاش .. از جام پریدم و با کلی استرس شماره ی امیرحسینو گرفتم . با شنیدن ِ صدا و هیجانم شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن . منم که مسخ شده بودم فقط به حرفاش گوش می دادم و در واقع هیچی نمی فهمیدم . بعد از چند دقیقه یهو گفت :
– حیف که اینجا نیستی وگرنه یکی می زدم زیر گوشت که این طوری نری تو هپروت ! کجایی دختر ؟
– هان .. ؟ دارم گوش می دم
– تو که اینقدر مشتاقی دیگه فکر کردن برا چیته ؟ زنگ بزن بگو میام دیگه .. فقط حواست باشه روژین .. ! اگه هوس کنی موندگار شی من می دونم و تو .. ! اصلا حتی به این موضوع فکر نکن ! اول و آخرش مال ِ خودمی فهمیدی ؟
روی کاناپه ی وسط هال لم دادم و در حالی که به یه نقطه خیره شده بودم ، گفتم :
– من نمی مونم . اصلا مطمئن نیستم که قبول کنم .. !
– من حرفامو زدم دیگه . الانم می ذارم که خودت تصمیم بگیری . فقط فکرتو آزاد کن و مثل همیشه همه چیزو در نظر بگیر .. باشه دختر کوچولو ؟
لبخندی زدم و گفتم :
– مثل همیشه آرامش بخشی !
– برو دیگه خودتو لوس نکن . وقتی تصمیم نهاییتو گرفتی به من هم خبر بده !
از اتاق که رفتم بیرون مامان جلوی تی وی نشسته و مشغول نوشیدن قهوه بود.

 

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان عطر پرتقال

دانلود رمان برج زهرمار و دختر شیطون بلا

لطفا امتیاز دهید
3.2/5 - (6 امتیاز)

مشخصات رمان

  • نویسنده: هما پور اصفهانی

  • ژانر: عاشقانه،اجتماعی

  • ویراستار: سایت سنتر رمان

  • دسته ها:دانلود رمان , رمان عاشقانه
  • ۲۶ مهر ۱۴۰۱
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین