دانلود رمان عشق در راه نفرت از کیمیا .اس

معرفی رمان:

در چشمان نهفته ی نفرتش حــس پـــــــاکی جــــان میــگیـرد دلـش عاشقی چشمانش نفـرت را فریاد میزند

قسمتی از رمان :

کرایه رو حساب کردم و از ماشین پیاده شدم به سمت
اسانسور رفتم و سوار اسانسور شدم ودکمه ی سیزده رو فشار دادم
تو اینه ی اسانسور نگاهی به خودم انداختم
چشم های مشکیم اولین چیزی بود که توجه هرکسی رو جلب میکرد،
از اسانسور بیرون اومدم و به سمت شرکت راه افتادم
نفس عمیقی کشیدم و دستگیره ی در رو تو دستم گرفتم و در رو باز کردم،
پشت میز نشستم تحمل منشی بودن برام سخت بود
منی که روزی سوگولی خانوادم بودم…
با صدای داد سپهری به خودم اومدم
_رادمهر
از روی صندلی بلند شدم
و به سمت اتاق مدیریت راه افتادم
تقه ای به در زدم
_بیا تو
در رو باز کردم و وارد شدم اولین قدم رو برداشتم و
در رو بستم
با صدای کلافه گفتم_کاری داشتین؟
با خشم فریاد کشید_این پرونده ها چیشد؟نگفتم امروز میخوام؟نگفتم اماده نباشه اخراجی، گفتم یا نگفتم؟
نفس عمیقی کشید _من یک منشیم اقای سپهری،اونی که باید پرونده ها رو به شما تحویل بده من نیستم
به سمت پنچره ی بزرگ اتاق رفت
قهوه شو مزه کرد و در حالی که تماشاگر منظره ی روبرویش بود
با غروری که تو کلامش بود بدون مقدمه گفت:اخراجی

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان نوای قلب ماه راز

دانلود رمان قلب من برای تو