دانلود رمان دل آزار از پور رضا آبی بیگلو

معرفی رمان:

دل‌آزار از دلی می‌گوید که زخم خورده‌ی روزگار است. روایت از مردی‌ست که مردانگی‌اش در این دنیای نامرد کار دستش می‌دهد و گره‌ای بر راه عاقبتش می‌اندازد.
حال گره‌ی کور زمانی بر ریسمان زندگی این شخص می‌افتد که دخترِ مریم نامی سد راهش قرار می‌گیرد و به معنی تمام زندگی او را دستخوش تغییر می‌دهد. برای نجات آن دخترک پیشقدم می‌شود اما غافل از اینکه این مردانگی‌ها تنها او را به دام مشکلات می‌اندازد و سختی‌هایِ روزگار بیشتر از قبل کمرش را خم می‌کند. و نامردی دنیا زمانی به اوج می‌رسد که او دل باخته و طعم رفاقت را چشیده؛ اما چه می‌توان کرد که نمی‌شود مقابل سرنوشتِ به سیاهی نوشته شده ایستاد.

قسمتی از رمان:

صورت استخوانی و گونه‌های گود افتاده‌اش، ظاهری جالب برایش نمی‌ساخت. نوعی نفرت در حالات نگاه و رفتار و حرکاتش مشهود بود، نفرتی که گویی از بدو تولد تا همان سن از عمرش به همراه داشت. کم حرف می‌زد، به کسی نگاه نمی‌کرد.
می‌گفتند مثل آدم زندگی می‌کند، کاری به کار کسی ندارد و پی زندگی خودش است؛ اما او اصلاً زندگی نمی‌کرد! آن‌قدر غرق در خیالات بود که یادش می‌رفت حرف بزند، نگاه کردن به خیابان را بیشتر از نگاه به انسان، دوست داشت.
از خیره شدن به خیابان خالی‌ از انسان لذت می‌برد. چند قدمی راه رفت. کنار توله‌سگ ولگردی که در خود پیچیده بود، ایستاد و کنارش نشست. سیگاری را که از دکّه‌ی سر راهش خریده بود، از جیبش بیرون آورد و روشن کرد. رمان اجتماعی دل آزار
وقتی به سیگار پک می‌زد، صورت بر هم ریخته‌اش بیشتر در هم می‌رفت و گونه‌هایش گودتر می‌شد.
کلاه بافتنی سیاهی را که مادرش برایش بافته بود تا روی ابروهای پهن پر پشتش کشیده بود. شال‌گردن بلندی هم دور گردنش بسته بود. در آن هوای سرد پاییزی واقعاً آن ‌همه پوشش لازم بود.

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان تباهکار

دانلود رمان کیساس