دانلود رمان عمر گل شقایق اثر بانوی طلایی
دانلود رایگان رمان عمر گل شقایق اثر بانوی طلایی
معرفی رمان:
پسری صاف و ساده که عاشق دختری به نام شقایق می شود اما دست آخر شقایق می میرد و پوریا تبدیل به یک کوه یخ بی رحم می شود اما یک روز اتفاقی به دختری به نام سوگول بر میخورد که
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست … اما …
نفسم میگیرد، در هوایی
که نفسهای تو نیست …
خدایا خودت کمکم کن.پر از استرس بودم.امروز قرار بود برم سرکار.
خداروشکر دیروز استخدامم کردن.
وای خدا گفتن امروز قراره مدیر شرکت بیاد کارم رو ببینه.خیلی استرس داشتم.وارد شرکت شدم و بعد از سلام و احوال پرسی یکی از کارکنان اتاقم رو به
من نشون داد.با استرس پشت میز نشستم.کار من این بود که باید نامه های اداری رو با کامپیوتر تایپ می کردم و برای
رئیس می فرستادمش
قسمتی از رمان:
اون خانوم که منو راهنمایی کرده بود خواست از اتاق بیرون بزنه که صداش
زدم.
_ ببخشید، رئیس کی میاد که کارم رو ببینه؟!
شونش رو تکون داد.
_ نمیدونم، احتمالا الان نیاد، چون باید صبحانه بخوره.
باشه ای گفتم و پشت میز نشستم.
یکم به پرونده ها نگاه کردم و مشغول شدم که صدای در اتاقم اومد.
از سر جام بلند شدم.
یکمرد قد بلند چشم آبی که موهای سیاه پرکلاغی داشت وارد اتاق شد.
نفس عمیقی کشیدم.
_ سلام آقا ببخشید رئیس صبحانش رو خورد؟!
متعجب به من نگاه کرد و گفت:
_ چی؟!
تک سرفه ای کردم.
_ میگم رئیس صبحانش رو خورد؟!
یک آهانی گفت و بهم نزدیک شد.
_ چرا اینو می پرسی؟!
با استرس به چشم هاش نگاه کردم.
_ آخه قراره بیاد کارم رو ببینه. یکی از کارمند ها بهم گفت.
دستم رو روی قلبم گذاشتم.
_ وای خدا خیلی استرس دارم از واکنشش میترسم نکنه بگه کارم خوب
نیست؟ به نظرتون خوش اخلاقه؟!
به چشم هام نگاه کرد.
_ تو دلت میخواد رئیس شرکت رو ببینی؟!
سرم رو با شوق تکون دادم.
لبخندی زد.
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: بانو طلایی
-
ژانر: عاشقانه،همخونه ای،طنز
-
ویراستار: سایت سنتر رمان
-
صفحات: 557