بستن

دانلود رمان پروا اثر آمنه احمدی

دانلود رایگان رمان پروا اثر آمنه احمدی

 

 

معرفی رمان:

زاویه دید رمان: پـروا، سمیرسینایی، آرشام پاکرو
این رمان را به خواهرزاده‌ عزیزم اریــن تقدیم می‌کنم.
کـپی وانتشار این رمان حــرام وممنوع می باشد.
قلبم دیوانه‌وار می‌کوبید و مثل موشی که دنبال لانه موش باشه دنبال راه فراری بودم.
صداهای اطرافم مثل مته روی اعصابم بودند، ضعف عصبی وجسمی بهم غالب شده‌ بود.
مثل روح سرگردانی بودم که نمی‌دونستم کجام و چیکار می‌خوام بکنم، قلبم تند و نامنظم و بلند کوپ… کوپ… می‌تپید.
اصلاً نمی‌دونم چرا و چطوری توی هچل افتادم؟!

 

 

 

قسمتی از رمان:

بدجور می‌ترسیدم، نمی‌فهمیدم چه بلایی به سرم اومده؟! اصلاً من اینجا چکار می‌کنم؟!
دستام با میله‌های سرد به هم وصل بودند، با چشم‌های سرخ و پف کرده از گریه‌‌‌‌‌‌ی زیادم و دست و پایی لرزان هر آن حس می‌کردم نقش زمین میشم.
از زور ضعف و بی‌خوابی نای ایستادن نداشتم با هزار زور داشتم خودم رو سر پا نگه می‌داشتم، خجل و وا رفته به زمین خیره بودم.
ته دلم قیامتی به پا بود که خدا فقط می‌دونست و این حال و روزم رو درک می‌کرد.
بغضی توی گلوم نشسته که وا نمیشه، هر کی منو ببینه به حالم گریه می‌کنه.
با چانه‌ای به یقه فرو رفته و روسری که هر دقیقه جلوتر می‌کشدم زار میزدم‌ نا امیدانه خدا رو صدا می‌کردم تا شاید فرجی شه، دعا می‌کردم، تا شاید بمیرم.
بغض‌دار زمزمه کردم:
-من اینجا چه غلطی می‌کنم؟!
زیر چشمی به دخترایی که کنارم در یک خط ردیف شده بودند، نگاه کردم.
بعضی‌هاشون با شکل و ظاهر نامناسب و جلف ایستاد بودند و همگی منتظر معاینه‌ی خجالت آوری بودیم.
مثل دیوانه‌ها با خودم درگیر بودم، بیزارم از وقتایی که اینطوری راه فراری نداشتم، کاش پام می‌شکست و اون روز از خونه بیرون نمی‌رفتم، حیف که پیشمونی سودی ندارد.
با فریادهای بی‌صدایی می‌نالیدم و دعا و دعا می‌کردم از خیر این کار بگذرند، زیر لب صلواتی فرستادم تا کمی دلم خونم را آرام کنم.
نامفهوم با خودم غر می‌زدم:
-چرا باید این آزمایش رو انجام بدم؟!
ازخجالت صورتم قرمز شده بود و شرشر عرق میریختم، اشک خجالت از گونه‌ام سراریز بود پر از تشویش و استرس بودم.
بی‌قرارانه این پا و اون پا می‌کردم، چشم به در خروجم و منتظر عزیزدلی که همه کسم بود تا بیاد من رو نجات بده مثل تمام این چند روز نحس.
زیر لب نالیدم:

لطفا امتیاز دهید
4/5 - (1 امتیاز)

مشخصات رمان

  • نویسنده: آمنه احمدی

  • ژانر: عاشقانه،اجتماعی

  • ویراستار: سایت سنتر رمان

  • صفحات: 1450

لینک های دانلود

  • دسته ها:دانلود رمان , رمان اجتماعی , رمان عاشقانه
  • ۱۳ مهر ۱۴۰۱
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین