دانلود رمان زنهار از محدثه رجبی
دانلود رمان زنهار از محدثه رجبی
معرفی رمان:
دست لرزانم را روی دستگیره قدیمی گذاشتم فشار کوچکی کافی بود تا در با صدایی باز شود
چشمهایم در محیط قدیمی کافه چرخید به دنبالش بودم اما خوب میدانستم که هرچقدر جست و جو کنم،
او دست نیافتنیتر میشود آب دهانم را به سختی پایین دادم سعی داشتم قدمی به سمت جلو بردارم
اما قدمهایم سنگینی میکردند و مثل همیشه توانی در پاهایم حس نمیکردم اولین بار نبود
اما همیشه درست مثل اولین بار بود همانقدر مضطرب، آشفته حال!
قسمتی از رمان:
دست لرزانم را روی دستگیره قدیمی گذاشتم فشار کوچکی کافی بود تا در با صدایی باز شود چشمهایم در
محیط قدیمی کافه چرخید به دنبالش بودم اما خوب میدانستم که هرچقدر جست و جو کنم، او دست
نیافتنی تر میشود آب دهانم را به سختی پایین دادم سعی داشتم قدمی به سمت جلو بردارم اما قدمهایم سنگینی
میکردند و مثل همیشه توانی در پاهایم حس نمیکردم اولین بار نبود اما همیشه درست مثل اولین بار بود
همانقدر مضطرب، آشفته حال!
از برفهای تازه بودند باد ریزی هرازگاهی برفها راروی زمین میریخت
آهی کشیدم چه تقدیری برایم رقم زد خداوند! دانه دانه های برف آرام روی زمین افتادند شیشه بخار گرفت و
به سختی پایم را از چهار چوب در داخل گذاشتم و روی پارکتهای چوبی ایستادم به سمت میز کنج کافه رفتم و
جاگیر شدم انگشتهای یخ زدهام را روی چوب سرد میز گذاشتم حتی انگشتهای پایم هم درون نیم بوتهای
چرم از سرما یخ زده بودند اینجا هیچ وقت تا این اندازه سرد نبود شاید هم دمای هوای داخلی مثل اکثر اوقات
گرم بود و من سرما به بند بند سلول هایم نفوذ کرده بود و تنم را به لرز انداخته بود دست زیر چانهام زدم و به
منظره کاملا سفید ِ پوش بیرون کافه خیره شدم درخت رو
رمان پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: محدثه رجبی
-
ژانر: عاشقانه، معمایی،هیجانی
-
ویراستار: سنتر رمان