دانلود رمان راه سبز pdf از مریم پیروند

خلاصه رمان:

شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده…

عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره….

آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که بالا میاره

مجبور‌ میشه از آرتا کمک بگیره… آرتایی که دنبال یه فرصت برای چزوندن شیواس

قسمتی از رمان

الان چیکار کنم؟ الان!!

چطوری از این جهنم بیرون برم؟

پولِ بیمارستان….

درد و خونریزیم…

من حتی با این حال نمی تونم به خونه برگردم…

-حداقل شماره کسیو بده خودمون زنگ بزنیم… وقتی بیمارستان می گه

مرخصی، باید بری دیگه… اون آقا هم که دیشب آوردتت گفت نسبتی باهات

نداره، صورت حسابو پرداخت نکرد.

حرفش دوباره مثل سوزن سوزن شدن رو تنم نشست و سنگینم کرد…

کاش حالش و داشتم، یه چیزی می گفتم و داد می زدم ” من با این حال به

کی میتونم بگم تو چه شرایطی هستم که بیاد به دادم برسه؟ یا اصلا کی و

دارم که از این شرایطم بتونم باهاش حرف بزنم؟

میدونم الاناست که عمه زنگ بزنه و بپرسه “پس امشب کدوم گوری موندی…نیومدی

دنیا دوباره با سنگینی رو سرم خراب شد…

این دو روز به بهونه ی درس هام بهش گفتم خونه ی دوستم موندم…

پرستار که سکوتم رو دید، هاج و واج نگاهم کرد و یکی از همکارهاش کنارش ایستاد:

-چرا اینجا وایسادی ؟ چی شده؟

-وایسادم تا خانم تکلیفمو روشن کنه… بهش می گم مرخصی زنگ بزن یکی

بیاد دنبالت، فقط نگام می کنه… انگار می خواد اسکن بگیره .

دستش رو تکونی داد و خندید…اون یکی پرستار هم تو اتاق سرکی کشید و نگاهم کرد :

-نمی خوای بری دختر؟ مشکلی داری؟ زنگ بزنم یکی از خونوادت بیان کارای ترخیص تو انجام بدن .

قیمت31000