دانلود رایگان رمان تقدیر اثر مریم احمدی

معرفی رمان:

اجبارها همیشه مانعی برای وجود آرامش بوده اند. آتوسا دختری است که گرفتار عشق پسری به نام سیاوش می‌شود که مردی شکاک و بیمار است.
عشقی اشتباه که تمام آرزوهایش را به تاراج می‌برد. در این بین برادر کوچک سیاوش هم عاشق آتوسا میشود. اما آتوسا با وجود مخالفت ها با سیاوش ازدواج میکند و…

قسمتی از رمان:

دیروز کالس داشتی نبودی بابا خودش تعریف کرد
چند روز پیش یه کاری تو اداره برق داشته اونجا
همین فامیلشون
رو دیده بعد کلی تعارف برای شام امشب دعوت مون
میکنن
– پس چرا مامان هی گیر میده درست لباس بپوشید لباس
پوشید ن ما به اینا چه ربطی داره
– نمیدونم ولی تو که طایفه بابا رو میشناسی حرف و
حدیث توشون زیاده بخصوص اینا که تا به حال
ندیدمشون
– به خشکی شانس دلمو صابون زدم امروز این مانتو
جدیده رو میپوشم
– چرا نمی پوشی
– از صبح قصه میگفتم مامان میگه رنگش
ا دهان بسته خندیدم . کمی آرایش مالیم کردم عادت به
آرایش کردن نداشتم این مدت به خاطر فشار امتحانات
پایان ترم خیلی به خودم سختی داده بودم احتیاج به کمی
استراحت داشتم برخالف خواهرم من با خوشحالی از رفتن
به میهمانی استقبال میکردم از آیینه کمی فاصله گرفتم به
سرعت مانتوام را پوشیدم و رو به خواهرم پرسیدم :
کارت تموم شد
با کالفگی سرش را تکان داد و شال سرم را به طرفم
گرفت . برای آخرین بار نگاهی به داخل آیینه انداختم
گفتم : تا صدای مامان در نیومده عجله کن بریم بیرون
آناهیتا با غر – غر از جایش بلند شد مشغول پوشیدن
مانتواش شد . کیف دستی ام را برداشتم از اتاق خارج شدم
مادرم هم از اتاق خودش خارج شد نگاهی به سرو وضع
من انداخت بدون حرفی به سمت در رفت من نیز پشت
سرش به راه افتادم .
داخل ماشین آناهیتا مدام در حال غر زدن به مادر و پدرم
بود خواهرم برعکس من بود هر چقدر من آرام و ساکت
بودم او پر از انرژی و عجول .
با صدای پدرم به خودم آمدم .
– آتوسا بابا هنوز خسته ای دخترم

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان واهمه ی باتو نبودن

دانلود رمان یک قدم با تو