بستن

دانلود رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید اثر نگار.قاف

دانلود رایگان رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید اثر نگار.قاف

 

 

معرفی رمان:

درین دختری نخبه و باهوش و قدرتمند با اعتماد به نفسی بالا که دختر یه قاضیه سرشناسه و
نشون کرده ی پسرعموی همه چی تمومش اما پدرش از طریق رانت‌ و رشوه به این
موقعیت و ثروت دست پیدا کرده‌ درین خونه رو ترک میکنه و با اسم (رها) زندگی
مستقلی برای خودش تشکیل میده و از هوشش به کمک پسرداییش برای قمار بازی و
شرط بندی استفاده میکنه و همیشه دنبال هیجانه و خطر

 

 

 

قسمتی از رمان:

سيگاري روشن كردم تا نسخي همراهم نبرم. جاده خلوت بود و من به اين سرعت عادي، عادت نداشتم. خنده ام گرفت. خنده ي كلافه، خنده ي عصبي. كاش باورم ميشد كه من براي اين زندگي ساخته نشدم. وارد فرعي شدم. پيام كيهان رو باز كردم تا آدرس رو چك كنم. انتهاي پيام نوشته بود: -رسيدي دم باغ بوق بزن نگهبان درو باز كنه ماشينتو بندازي تو. جلوي در سبز رنگ و رو رفته توقف كردم و تك بوقي زدم. در زود باز شد. شروع به تحليل كردم. اين زود باز شدن سه چيز رو نشون مي داد. يا نگهبان خيلي فرز بود، يا تعداد مهمون ها كم بود، يا تعداد ماشين دارها. وارد شدم و با ديدن مردي تپلي كه به
جاي تكون دادن زبان براي حرف زدن، سرش رو بي حوصله تكون داد، فرضيه ي سوم رو رد كردم. ماشين رو پشت ٢٠٦ سفيدي پارك كردم. مغزم شروع به پردازش كرد. ٤ ماشين پارك بود. پرشياي سهيل رو شناختم. پلاك رو چك كردم، خودش بود. يك ٢٠٦ سفيد ديگه پارك بود. ولي ماشين كيهان نبود. پلاك جور در نميومد. حتما جاي ديگه اي پارك كرده بود. پس در واقع ٥ ماشين وجود داشت… ماشين رو خاموش كردم. تيپم رو با خودم مرور كردم. پيراهن مشكي، با آستين هاي بلند حرير. با قدي كه تا نزديك هاي زانو مي رسيد. حتي جوراب شلواري هم پوشيده بودم. احتمالا مناسب بود. عطري براي كاور
كردن بوي سيگار زدم و بالاخره، پياده شدم. راه رفتن با كفش هاي پاشنه دار روي سنگ ريزه ها كمي دشوار بود، ولي كفش پاشنه دار عضو جدا نشدني من بود. تغييرش نمي دادم. حس خوبي كه ازش مي گرفتم، دوست داشتني بود. گوش تيز كردم براي شنيدن موزيك. صداي ملایمي به گوش مي رسيد. به همون سمت حركت كردم. به در باغ ويلا رسيدم. بايد با كفش وارد مي شدم؟ كسي اطلاعي نداده بود و من هم كفش اضافه اي نياورده بودم. اگه فكر مي كردن پا برهنه حاضرم وارد شم سخت در اشتباه بودن. كيفم توي يك دستم و ساك كادوييم توي دست ديگه ام بود. داخل شدم. حالا صداي موزيك كمي بلندتر شنيده ميشد…

 

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان عروس جزیره

دانلود رمان قهوه قجری

لطفا امتیاز دهید
3/5 - (11 امتیاز)

مشخصات رمان

  • نویسنده: نگار.قاف

  • ژانر: عاشقانه‌،مافیایی،هیجانی

  • ویراستار: سایت سنتر رمان

  • صفحات: 1457

لینک های دانلود

  • دسته ها:دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان مافیایی , رمان هیجانی
  • ۲۴ مهر ۱۴۰۱
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین