دانلود رایگان رمان کانتر (جلد دوم هانتر) اثر پرهام رسولی

معرفی رمان:

این رمان جلد دوم رمان هانتر میباشد. اما داستانی مجزا دارد. شخصیت های هانتر در این رمان حضور دارند ولی نیازی نیست که حتما جلد اول را خوانده باشید.
مسعود شایگان، دانشجوی رشته حقوق که با هیما دادخواه، همکلاسی هستن.
آدم فوق العاده شوخ طبعیه ولی اگه عصبانی بشه، باید از دستش سنگر گرفت.
رقابت تنگاتنگی با هیما داره و دو تا آدم کاملا متضاد هم هستن. مسعود بی خیال و باری به هر جهت، ولی هیما تابع قوانین، جدی و مودب.
هیما مدت کوتاهی نامزد می کنه و چون اعتقادی ب داشتن دوست پسر نداره، فورا عقد میکنن ولی بعد از چند ماه جدا میشه و وقتی مسعود میفهمه، همه چیز به طرز عجیب و باورنکردنی‌ای بینشون عوض میشه.
اتفاقی میفته که …..

قسمتی از رمان:

البته این حرف خیلی جسورانه‌ست اما من به فکرم میارمش چون از این آدم هیچی بعید نیست.
همیشه هم نگاه همه رو به خودش جذب میکنه و می دونم که خیلیا خودشون دنبالشن.
یه سر بطری به سمت من و یه سرش به سمت رزا افتاد.
رزا دستشو بهم مالید و گفت:
-جرات یا حقیقت؟
اصلا جرات نداشتم چیزی جز حقیقت انتخاب کنم.
-‌حقیقت!
-خب؟ بگو ببینم چرا تا چندوقت پیش حلقه دستت بود و الان نیست؟
اوه شت… هرچقدر میخواستم از این مسئله دور شم و یادم نیاد چه احمقی بودم، این مسئله از من دور نمی شد و همه جا دنبالم بود.
سعی کردم ناراحتیمو توی صورتم بروز ندم. واسه همین لبخند زدم و گفتم:
-طلاق گرفتم!
صدای اووووو کشیدن همه بلند شد و یکی دو نفر گفتن متاسفیم.
ولی حس کردم شاخکای بعضی از پسرا تیز شد.
مسعود هیچی نگفت و فقط درحالی که نگاهش روی من کش اومده بود، یه سیگار روشن کرد.
دوباره بطری رو چرخوند و ۵،۶ نفر دیگه هرکدوم جرات یا حقیقت رو انتخاب می‌ کردن و قانون بازی این بود که اگر یه بار حقیقت انتخاب کردی، دفعه بعد مجبوری که جرات رو انتخاب کنی.
این سری قرعه افتاد به نام من و شروین که شرطاش واقعا ادمو می ترسوند.
دستاشو بهم مالید و گفت:

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان هانتر

دانلود رمان بادیگارد اجباری