دانلود رمان سرمین نویسنده ف.د

دانلود رمان سرمین از ف.د
معرفی رمان:
تان بازگوی دختریست…
دختری عاشق…
عاشق پسری نامدار…..
بازگویی عشق بی حد و نثار پسرک…..
دختری که پس از سال ها به پیش پدر مادر خود باز می گردد.
به پیش پدر و مادر که تنها اسمش را برای او تداعی می کنند.
پدر مادری که برای بوی از هیچ چیز نبرده اند.
پدر و مادری که آغاز اتفاقی اند برای او…
بازگشتی که برای دختر پر است از اتفاق های ناگوار و بد.
پر از اتفاق های ناخواسته و ندانسته…….
قسمتی از رمان:
دلم گرفته….
بدجور هم دلم گرفته. طوری که هیچ جوره باز نمیشه. دل خورم….
دل خورم از این دنیا، زندگی، آدماش.
عشق…….
کلمه ای ک قداست خودش رو از دست داده.
شده بازیچه….
بازیچه حیوان های انسان نما که از آن سوءاستفاده میکنند.
پاکی اش را گرفتنه اند .
عشق کلمه مقدسی است.
لیاقت میخواهد داشتنش.
ولی حال وسیله بازی انسان نماها شده.
که دل بشکنند و سوءاستفاده کنند.
من سرمین محکوم به سکوت.
محکوم به پذیرفتن…
چمدانم را از دستم گرفت و به کمک راننده داد تا آن را جا دهد. با چشمان اشکی به او نگاه کردم
_اشکین.
غمگین نگاهم کرد.
_عزیزم ما کلی حرف زدیم قرار شد دیگ اینطور نکنی. مگه قرار تا ابد از
هم جدا بشیم؟ فوق فوقش یک ماه منم زودی میام.
_خوب پس بزار باهم میریم دیگه.
_نچ تو انگار حرف حالیت نمیشه. با تو با پدر و مادرت تماس گرفتی الان
اونا منتظرتند، تازه گوشی هست باهم در ارتباطیم.
بغضم با صدا شکست ،و خودم را در آغوشش انداختم.
_اشکیین.
اشکین سرم را بوسید.
_عزیزم ،برو دیگ الان اتوبوس حرکت میکنه دیگه بروآفرین دختر خوب.
به سختی از او جدا شدم و خداحافظی کردم. سوار اتوبوس شدم و کنار
پنجره نشستم. اتوبوس حرکت کرد و من چشم های اشکی ام برای اشکین دست تکان دادم
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: ف.د
-
ژانر: عاشقانه
-
ویراستار: سنتر رمان
-
صفحات: 358