دانلود رمان گل سرخ pdf از زیبا سلیمانی

دانلود رمان گل سرخ pdf از زیبا سلیمانی
خلاصه رمان:
ـ گلی!!
صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟
شنیدهها را شنیده و دیدهها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و
با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندانهای قفل شدهاش به گوشم رسید:
ـ گلشیفته!!
چندبار مرا گلشیفته صدا کرده بود؟ من گلِ باغش بودم. همان گلی که نامم را گذاشته بود گلِسرخ..
قدم بعدی را که برداشتم اینبار فریاد زد:
ـ بری دیگه رفتی گلی اینو تو گوشت فرو کن..!
قسمتی از رمان
حجم سینه اش دو برابر شده بود و حس میکرد نفسش دیگر بالا نمی آید نه توانش را داشت و نه دوست داشت
که به سینا بگوید که همان دیروز عصر نوتیف گوشی گلی که پیامک بانک بوده را دیده و میداند، گلی پول ندارد.
دستش را جلو برد و دور لیوان حلقه کرد و به هر زحمتی که بود لیوان آب را سر کشید.
شب بهم پیام داد به جواب دادن نرسید بلافاصله گوشی رو خاموش کرد. یکی دو روز تو خودش باشه پیداش میشه.
دستش مشت شد عضلات صورتش هم قلبش توی ف هم. قلب دهانش میکوبید هیچ کس که اندازه ی او
از تنهای گلی خبر نداشت از اینکه سقفی بالای سر نداشت تا برود . هم گلی آنقدر عزت نفس داشت که نگذاشته بود کسی بداند.
محمد تازه نگاهش به چشمان تیره ی او افتاد و قلبش انگار منجمد شد از سرمای میان نگاهش دستی روی صورتش کشید و
لبخند زنان گفت: کارشناس باشم اشکال داره؟ دل آرام با چشم و ابرو به سینا اشاره کرد و محمد را نشان کرد و
محمد داد و لبش را از تو مکید دخترک قدمی جلو آمد و گفت نه. ایراد نداره اما حتما که دخالت توی کار بقیه ایراد داره.
سينا لبخند زد و گفت نفرمایید .خانم امشب رو مهمون ما باشید. در ادامه ی جمله اش با سرش به محمد اشاره کرد و گفت:
امشب تولد داداشمه اکثر مهمونای کافه مهمون ما بودن؛ شما هم . هم همینطور..
دختر در حالی که نگاهش کماکان به سینا بود انگشترش را روی میز گذاشت و با سر انگشتش آن را سر داد
به جلو و و با سر آن را داد.گفت: متشكرم عادت ندارم مهمون کسی باشم.
تولد برادرتون هم مبارک حداکثر تا یک ساعت دیگه بر میگردم.
قیمت33000
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: زیبا سلیمانی
-
ژانر: عاشقانه
-
صفحات: 1425