دانلود رمان خنده خدا از مهدیه 83
دانلود رمان خنده خدا از مهدیه 83
معرفی رمان:
زندگی یک دختر و یک پسر را برایمان، بازگو میکند. دختر و پسری که صد و هشتاد درجه با هم دیگر، تفاوت دارند. یکی مذهبی و دیگری به قول بعضیها، قرتی است. اما در این داستان اتفاقاتی میافتد که تمام تفاوتهای آنان را از بین میبرد. حالا باید ببینیم چه اتفاقی باعثش میشود…
قسمتی از رمان:
باصدای تیراندازی، از خواب پریدم که یکدفعه، گرومب . . .
با ترس از جام بلند شدم تا ببینم کی این وقت صبح، تیراندازی میکنه. تو دلم، برای عمش داشتم صلوات میفرستادم که یکدفعه، چشمم به گوشیم خورد.
_مانی دعا کن دستم به . . .
با شنیدن صدای خنده های کسی، ترسیده نگاهی به دور اتاق، انداختم که . . .
_مانی!
داشتم دنبالش میکردم که یکهو با یه حالت خیلی خنده دار ، با سر، تو دیوار رفت . حالا این من بودم که داشتم هرهر به ریشنداشته ی مانی، میخندیدم و اونم حرص میخورد.
مانی: آخ الهی دستت بره زیر کامیون هیجده چرخ…الهی رمان طنز شوهرت افلیج شه که افلیجم کردی! الهی اون جلسه ای که امروز تو شرکتِ مهگستر ساعت ده صبح داریمو یادت بره الهی . . .
_وای مانی پاشو… چرا چرتو پرت میگی؟ پاشو حاضر شو.
مانی: اِ خب حالــا! انگار عمه من بود که چند دقیقه پیش داشت هرهر می . . .
_مانی جون!
مانی: باشه بابا خر شدم…فری جون!
_زهر مارو فری.
مانی: باشه بابا…حالا چرا خون کثیفتو کثیف تر میکنی؟! من رفتم.
تا اومدم چیزی بهش بگم، مثل جت از پله ها، پایین رفت. اوف گرفتاری شدیما.
مطالب پیشنهادی:
مشخصات رمان
-
ژانر: عاشقانه
-
ویراستار: سنتر رمان
-
صفحات: 86