دانلود رمان شهر بی شهرزاد اثر پرستو اسحقی
دانلود رایگان رمان شهر بی شهرزاد اثر پرستو اسحقی
معرفی رمان:
یه دختر هفدهساله بودم که یتیم شدم، به مردی پناه آوردم که پدرم همیشه از مردونگیش حرف میزد. عاشقششدم ، اما اون فکر کرد بهش خیانت کردم و رفتارهاش کلا تغییر کرد و شروع به آزار دادنم کرد حالا من باردار بودم و…
قسمتی از رمان:
بعد از دقایق سختی که گذشت و من عاجز از توصیف آن همه حال بد و ناراحتی بودم. با زمزمه هایی که از پدرم شنیده بودم، با خود فکر می کردم که یعنی کسی با پدر دشمنی داشته و این کار را کرده بود. پدرم بیست سال است که در آن چوب بری کار می کند و نان حلال در می آورد. برایم تعجب آور بود که در این همه سال اتفاقی نیفتاده بود باید یک دفعه آتش می گرفت؟
پدر رو به من و مادر گفت که برود به چوب بری تا ببیند چه شده است. مادر با بغضی که در گلو داشت ولی اینکه حال پدر را بدتر نکند گریه نمی کرد، گفت: -من هم همراهت می آیم حاج نادر پدر نگاهی به من انداخت و گفت: -پس شهرزاد را چه کنیم این موقع شب که نمی تواند تنها در خانه بماند. شهرزاد را در خانه ی حاج سبحان می گذاریم، نمی توانم تنها راهیت بکنم نادرجان.
پدر ماشینش را از حیاط در آورد و در کوچه پارک کرد تا من را به خانه حاج سبحان ببرد. مادر در ماشین نشسته بود. زنگ در را زدیم و منتظر ماندیم تا در را باز کنند. در باز شد و چهره خندان حاج سبحان نمایان شد، با پدر حال و احوالی کردند. لحن صمیمی که در بین شان بود باعث شد تا لبخند کوتاهی بر روی لبانم بنشیند. لحن گرم و مهربانش من را یاد اخلاق زهرا می انداخت…
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: پرستو اسحقی
-
ژانر: عاشقانه،هیجانی
-
ویراستار: سایت سنتر رمان
-
صفحات: 1170