دانلود رمان حسرت اثر محرابه سادات قدیری (رهایش)
دانلود رایگان رمان حسرت اثر محرابه سادات قدیری (رهایش)
معرفی رمان:
عشق کهنه و پنهان کاوه بعد گذشت چند سال از مخفی ماندنش رو می شود.
و این اتفاق هم زمان می شود با رو شدن واقعیات دیگه ای از گذشته…
قسمتی از رمان:
تموم روز سگ دو زده بودم تا داروهاي مامان رو پیدا کنم اما نتونسته بودم.
کلافه و خسته و ناامید و گرسنه و يخ زده و داغون داشتم بر مي گشتم خونه که موبايلم زنگ خورد.
کیان بود، با دست هاي سر شده از سرما دکمه موبايل رو فشردم و هنوز الو نگفته صداي عصبانیش گوشم رو کر کرد!
_کاوه من ديگه هیچ نسبتي با تو ندارم!
نه رفیقتم و نه پسرعموت! خجالت نمي کشي واقعاً؟!
وقتي ديد حرفي نمي زنم گفت:
لال مردي؟ !الو؟!
_شما؟
_منو نمي شناسي آره؟!
_خودت گفتي با من نسبتي نداري.
_کاوه ميام از تو تلفن…
_چیزي شده زنگ زدي کیان؟
_کجايي اين وقت شب؟!
_اين وقت شب ساعت 9 شبه ها. همچین مي گه انگار ساعت 2 نصفه شبه.
_کجايي کاوه؟!
_دارم ميرم خونه.
_از کجا؟ شرکت که نبودي.
_راپورت منو مي گیري؟!
_دنبال داروهاي مامان بودم. الان چند روزه، فايده اي هم نداشته.
_الان کجايي؟
_نزديک هاي خونه ام. چطور؟
_خونه خودتون؟
_نه خونه پدر جدم!
_خوب آره ديگه! خودم به اندازه کافي خسته و کلافه هستم تو هم داري اصول دين مي پرسي؟!
_قرار نبود بیاي خونه ما؟ ديشب مامانت نگفت شام خونه ما هستین؟
چند ثانیه فکر کردم و چیزي يادم نیومد پس گفتم:
_من يادم نمي ياد.
_راهت رو کج کن بیا سمت خونه ما. مامانت هم اينجاست.
_حوصله ندارم. خیلي خسته ام کیان.
_يعني چي؟! شام نخورديم و منتظر تو هستيم. مياي يا…
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: محرابه سادات قدیری
-
ژانر: عاشقانه،اجتماعی
-
ویراستار: سایت سنتر رمان
-
صفحات: 773