دانلود رمان استاد خاص من اثر محیا داوودی
دانلود رایگان رمان استاد خاص من اثر محیا داوودی
معرفی رمان:
با دلهره به سمت صدا برگشتم و با ديدن مرد فوق العاده شيك پوش و جووني كه دست به سينه نگاهم ميكرد به من من كردن افتادم!
اين ديگه كي بود؟!
فقط نگاهش ميكردم و انگار زبونم بند اومده بود كه يه تاي ابروش رو بالا انداخت:
_ پس گوشاتم سنگينه!
دوباره صداي خنده ي بچه ها بلند شد كه پونه با صداي آرومي گفت:
_ بيچاره شدي يلدا،اين استادِ جديده!
باورم نميشد!
يه آدم انقدر بدشانس؟!
چطور ممكن بود؟
نميدونستم چطوري بايد گندم رو جبران كنم كه بهم نزديك شد.
صداي قدم هاش روحم رو آزار ميداد،
با اين حال روبه روم ايستاد و شمرده شمرده گفت:
_ من به هيچ وجه نميتونم يه دانشجوي بي نظم رو تحمل كنم،به هيچ وجه!پس لطفا وقت كلاس رو نگير و برو بيرون
به مثل عادت هميشگيم با صداي نازكِ جيغم استاد كشيده
قسمتی از رمان:
با اين جمله عماد حرفامون به پايان رسيد:
_غلط كرده مردتيكه كه با توپ كوبيده به تو!الان كلاسم شروع ميشه شب بهت زنگ ميزنم!
و بعد هم بوق اشغال!
نفس عميقي كشيدم و تو دلم خنديدم،
هنوز ٢٤ساعت نميشد كه اومده بودم اينجا و اين قدر داشت خوش ميگذشت!
از اتاق خوابي كه فعلا مال من بود زدم بيرون و چرخي تو خونه ي دلباز و بزرگ دايي زدم.
زندايي تو آشپزخونه مشغول آشپزي بود و خيال من از بابت شكمم همه جوره راحت بود و اما خبري از رها دختردايي گراميم نبود كه رفتم تو آشپزخونه:
_رها كجاست؟
كه زندايي يه كم شوكه شد از اينطور ظاهر شدن من و بعد جواب داد:
_والا همينجاها بود تا وقتي كه بهش گفتم بشين يه كم سالاد درست كن و يه دفعه غيب شد!
آروم خنديدم كه زندايي هم با خنده سري تكون داد و طولي نكشيد كه سرو كله رها پيدا شد:
_خوب داري آبروم و ميبري مامان خانم،يه دقيقه رفتم تا دستشويي و اومدم!
مطالب پیشنهادی:
دانلود رمان ما با همه فرق داریم
متاسفانه لینک دانلود رمان استاد خاص من قرار نگرفته است.
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: محیا داوودی
-
ژانر: عاشقانه،اجتماعی
-
ویراستار: سایت سنتر رمان
-
صفحات: 1097