دانلود رایگان رمان آرامش پارسا از شمیم حیدری

معرفی رمان:

بعد از ۲۵ سال زندگی در کنار مادر و خانواده مادرش، با استخدام در شرکتی آرایشی، متوجه میشه
صاحب اون شرکت که دارای برند خاصی از لوازم آرایشه، پدرشه که مردی بی بند و بار و البته فاسد هستش به اسم
.پارسا حکمت…. پارسا حکمت، ۲۵ سال پیش، وقتی که ۱۵ سال داشته،
باعث باردار شدن مه جبینِ پارسا میشه و با درگیر شدن خانواده ها و قول و قرار برای ازدواج، ناگهان پارسا حکمت
.به همراه خانواده برای همیشه از ایران میرن حالا آرامش بدون معرفی کردن خودش، وارد زندگی مردی
…میشه که

قسمتی از رمان:

درِ خانه را باز کرد و با لحن اغوا کننده ای گفت
« …بفرمایید بانو »
آرامش لبخندی زد و وارد شد. مانتوی جلوبازش را از تنش کند و شالش را که از همان پارکینگ روی شانه هایش
افتاده بود، با یک حرکت، روی مبل انداخت تاپ کرم رنگی پوشیده بود که تا بالای نافش بود و روی
شکمش حالتِ گت داشت. شلوار دمپای کرم رنگی هم با0 آن ست کرده بود که هیکل دخترانه و درشتش را به خوبی
قاب گرفته بود
گشتی در خانه زد و با نگاهش همه جا را آنالیز کردهال زیادی بزرگ و پذیرایی بزرگ تری که به پله هایی
هالی ختم میشد. پله هایی که نیم طبقه ای حدودا ۵۰متری را به آن طبقه متصل می کرد
آشپزخانه سمت راستشان بود و پارسا که لحظه ای لبخند
از روی لب هایش پاک نمی شد، در حال ریختن ویسکی در جام شرابش بود
لیوان را برداشت و قدم به سالن گذاشت و زیر چشمی نگاهی به دختر جذاب و برنز مقابلش انداخت
آرامش برگشت و با نگاهش به مردی زل زد که قدم به قدم
به او نزدیک می شد و از چشم هایش انگار که آتش می بارید
لبخند زد و مقابلش با فاصله کمی ایستاد. دست پارسا تا روی موهایش را نوازش کرد و زمزمه کرد
« …تو خیلی خوشگلی »

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان تردیدی به رنگ دل

دانلود رمان سرنوشت ترکان