دانلود رمان ساعت هفت نویسنده مهتاب عشق اولی
دانلود رایگان رمان ساعت هفت از مهتاب عشق اولی
معرفی رمان:
میترسیدم ازدواج کنه، سرش گرم زندگیش شه و من رو از یاد ببره؛ اما هیچوقت به
مرگش فکر نمیکردم. اصلا نمیتونستم که فکر کنم. با احساس داغی اشک رو گونه
چپم، دستم رو بردم سمت صورتم تا اشکام رو پاک کنم. مرگ دایی رضا ضربه بزرگ
و جبران ناپذیری بهم وارد کرد. بعد از رفتنش، من هیچوقت اون لیلی سرخوش و
شاد نشدم. روز به روز خودم رو بیشتر باختم.
قسمتی از رمان:
حتی خودم هم متوجه تغییرم بودم.
میل حرف زدن نداشتم؛ اشک ریختن کار هر روز و هر شبم بود؛ اجازه نمیدادم کسی
حصار تنهاییم رو بشکنه. این تغییرا انقد بزرگ و پررنگ شدن که احساس کردم
حالم خوب نیست. احساس میکردم سلامت روانم رو از دست دادم.
دوباره صدای جیغ مانندی تو عمق سرم پیچید. بلافاصله با وحشت جیغ کشیدم.
پشت سر هم و بلند. پتو مسافرتی خاکستری که زیر دستام بود با تمام توان مشت
میکردم. قطرهای خون نوک انگشتای لرزونم باقی نمونده بود. گلوم به سوزش افتاده
بود که در اتاقم به تندی باز شد. با دیدن آرمان، بلندتر از قبل جیغ زدم:
-برو بیرون! برو!
اما آرمان ترسون و دستپاچه، میاومد سمتم. وقتی دیدم داره بهم نزدیک میشه،
وحشتزده خودم رو جمع کردم گوشه دیوار و از ته دل جیغ کشیدم.
اومد و کنارم نشست و دستام رو محکم گرفت. تقال میکردم که دستام رو از دستش
بیرون بکشم. داد میزدم و گریه میکردم که یهو با دو دستش محکم صورتم رو قاب
کرد و با لحن آرامش بخشی گفت:
-آروم باش لیلی. آروم. نترس! چیزی نیست عزیزم. کاری باهات ندارم عزیزدلم. چرا
ازم میترسی؟ من که داداشتم
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: مهتاب عشق اولی
-
ژانر: عاشقانه،تراژدی
-
ویراستار: سایت سنتر رمان
-
صفحات: 430