دلنلود رمان گروگان دوست داشتنی از صحرا ۷۱
دلنلود رمان گروگان دوست داشتنی از صحرا ۷۱
معرفی رمان:
کم بود جن و پری اینم از دریچه پرید…خدایا چرا این مامانا اینقدر گیر می دن؟ ملتمسانه گفتم:_بیخیال شو مامان بذار بخوابم.نه خیر نمی شه.میخوای این ترم اخری اخراج شی؟تو جام نیم خیز شدم.ای لعنت بر این شانس من که حتی خوابیدن هم برام حرامه.چشام تار می دید ولی باز تو چشای عسلی خمارش خیره شدم و پرسیدم:چرا اخراج؟
قسمتی از رمان:
صورتم و تو دستشویی حیاط شستم.حوله به دست اومدم تو اتاق مامان سفره رو پهن کرده بود با پریا نشسته بود و صبحانه می خورد.لباسام و عوض کردم کیفم وبرداشتم و کنارشون نشستم.
بابام دبیر باز نشسته است که الان برای تامین مخارج دانشگاه من رانندگی
می کنه.پدرم ازادی عمل بیشتری به من می ده تا مادرم.مادرم یه کم متعصبه
یه کم که چه عرض کنم.زیادی متعصبه.پریا هم خواهر زاده امه.سه سال پیش
وقتی خواهر دوقلوم پریا رو باردار بوده به قتل می رسه.شوهرش هم که پلیس بوده می کشن.پریا الان یه جورایی خواهر منه.
دستم و کشیدم به سرش و گفتم:
_جوجوی اجی چطوره؟
_خوبم اجی جون.
چهره پریا دقیقا مثل من و خواهر خدابیامرزمه.چشمای درشت قهوه ای.موهای مشکی پوست سفید بینی کوچیک ولبای جیگری متوسط.
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: صحرا ۷۱
-
ژانر: عاشقانه
-
ویراستار: سنتر رمان
-
صفحات: 451