دانلود رمان توبه ی فریب از پور رضا آبی بیگلو

دانلود رمان توبه ی فریب از پور رضا آبی بیگلو
معرفی رمان:
پای مردانگی که میان آمد، پای نهاد روی قلب بینوایی که زیر عهدش زد و لعنت به نگاهش که کج رفت!
و توبهاش که توبه گرگ نبود این شیر مردِ پا به سن نهاده…
قصهی زندگی مهراب، قصهی شرافتیست که به تازگی سر از زندگی بیغل و غشش درآورده است. شرافتی که در نهایت از خود گذشتن است، دل در گرو داشتن و بغض خفه کردن است.
در پیچ و خم جبر زمانه، مهراب عجیب از چاله درمیآید و به چاه میوفتد. چاهی به رنگ عشقی که بوی تلخی میدهد.
قسمتی از رمان:
دختر بالاخره سرش را بالا آورد و با آن چشمان درشت و گربهایاش، به مهراب که مقابلش ایستاده بود نگاه کرد. گویی که از این حرف مهراب انگیزه گرفته باشد، سویش دوید و پشت سرش ایستاد.
یکی از پسران داخل اکیپ با نعره و خنده گفت:
– بروبچ انگار آق مهراب میخواد توبه بشکونه. بشکن بشکنه… بشکن!
و با خنده و شوخی چند تیکه درشت هم نثار مهراب کردند. هرچند رنگ پیشانی مهراب نشان میداد بسیار عصبانی است، اما با نفس عمیقی که کشید، سعی کرد خشم خود را فرو بگیرد.
دست مشت شدهاش را باز کرد و نفس عمیق دیگری کشید. سرش را به عقب چرخاند و دختر کوچکی را دید که رو به موت بود؛ چشمان درشت زیبایش را به چشمان کوچک و قهوهای کمرنگ مهراب دوخته است.
کمی دیگر نگاهش کرد و گفت:
– برو دیگه، برو خونهتون! چرا وایستادی؟
دخترک با لکنت پاسخ داد:
– اما شما… .
– اما من چی؟ بودنت اینجا کاری میکنه که کتک نخورم؟ دِ برو دیگه دختر…!
دخترک نگاهی به جمع روبهرو و چهرهی گرفتهی مهراب انداخت. زیر ل**ب چیزی زمزمه کرد و با سرعت زیادی به سوی کوچه دوید و با چرخیدنش به کوچهی دیگر، از چشم ناپدید شد. مهراب سری کج کرد و نفس حبس شدهاش را به بیرون دمید.
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: پوررضا آبی بیگلو
-
ژانر: عاشقانه
-
ویراستار: سنتر رمان
-
صفحات: 59