داتلود رمان اوتای از اکرم حسین زاده
داتلود رمان اوتای از اکرم حسین زاده
معرفی رمان:
من مردیام که به جرم تن ندادن به رسم و رسوم از زادگاهم بیرون کردن، من هم خوب از خجالتشون در اومدم، ولی دنیا بدجوری گرده!
الان جوری گشته که بهم احتیاج پیدا کردن ولی من الان یه بوسکور حرفهای هستم با کلی اسم و رسم و ثروت…
و من شرط کمک رو ازدواج با زیباترین دختر زادگاهم تعیین کردم…
داستان یاشار و اولدوز…
قسمتی از رمان:
مرد محکمتر در برش گرفت و راه فرار را بست:
– من عجیب اهل سو استفادهام خبر نداری.
خندان و سرخوش میان آغوش و بوسههای پخش شده روی صورت و گردنش تقلا کرد:
– ولم کن، میخوام سنتورم رو امتحان کنم.
دست پشت گردنش گرفت تا نتواند صورتش را عقب بکشد و لب گذاشت روی لبش… این دختر پر شور عجیب با روانش بازی میکرد. اولدوز عین بچهی بازیگوشی که بخواهد از بوس و بغل فرار کند مرتب در حال تقلا بود و به محض رها شدن لبهایش با لحن بانمکی عجولانه گفت:
– ولم کن میخوام امتحانش کنم.
بدون شل کردن حصار دستانش چشم به چشمش دوخت:
– صبح هر قدر خواستی امتحانش کن!
و چشمک کوتاهی به دختر پر جنب و جوش در آغوشش زد:
– الان بیخیالش بریم بخوابیم.
اولدوز به قدری مشتاق چک کردن سنتور بود که حد نداشت، سریع گفت:
– من چیکار به تو دارم خب برو بخواب.
یاشار سری بهسمت شانه کج کرد و عتاب و خطاب ملایمی به تن صدایش داد:
– ازدواج نکردم که تنهایی بخوابم.
برای فرار از حصار تنگی که قدرت تکان خوردن را از او گرفته بود، بهسرعت گفت:
– چرا اون وقت؟
مطالب پیشنهادی:
دانلود رمان ارباب در ایران قدیم
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: اکرم حسین زاده
-
ژانر: عاشقانه
-
ویراستار: سنتر رمان