دانلود رمان جمعه سی ام اسفند از بهاره حسنیpdf
دانلود رمان جمعه سی ام اسفند از بهاره حسنیpdf
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: 1029
خلاصه:
فرین، دختری که مادر و خواهرش را از دست داده و با ازدواج مجدد پدرش به نوعی پدر را هم از دست داده است، زندگی تنها و پر از خلا فرین با پیشنهاد بهروز نامزد سابق خواهرش وارد فصل تازه ایی از حوادث و اتفاقات می شود …
بخشی از رمان:
چند ثانیه با اخمی کم رنگ و متفکرانه نگاهم کرد … باشه … بعد هم دستش را تکان داد و سوار ماشین شد و دوستان جناب سرهنگ هم دو دسته شدند و یک دسته سوار ماشین بهروز شدند و دسته دیگر هم با ماشین خود جناب سرهنگ راهی شدند … برایم بوق زدند و همه پیرمردها هم برایم دست تکان دادند و من هم تا لحظه اخر که ماشین ها سر کوچه پیچیدند و رفتند، ایستادم و برایشان دست تکان دادم
پگاه بغ کرده، مقابلم روی تخت نشسته بود و به من که لباس می پوشیدم، نگاه می کرد … از ایینه می دیدم که هر از چند لحظه دهانش را باز می کند تا حرفی بزند و بعد دوباره دهانش را میبندد … کاملا مشخص بود که پگاه با تصمیم ما موافق نیست … با اینکه قول همکاری داده بود، ولی معلوم بود که دلش با این کار نیست
مانتو شلوار ساده پوشیدم … با مقنعه و کیف و کفش رسمی ارایش نکردم … نیازی نبود … فعلا نیازی نبود … ولی می دانستم که به وقتش، باید مثل یک طمعه سر قلاب به نظر برسم … همان طور که به دستانم کرم مرطوب کننده می زدم از ایینه میز ارایش نگاهش کردم … لب و لوچه اش اویزان شده بود و با نگاهی عصبی هر از چند ثانیه به ساعت بالای تختم نگاه می کرد …