دانلود رمان آقای هنرپیشه از زینب ایلخانی

معرفی رمان:

دست سرنوشت، دو زخمی، دو درمانده، دو جا مانده از زندگی را در جزیره ای ناشناخته و آرام، امواج دریا سرنوشت آن دو را به هم گره می زند…

هنرپیشه ای تنها و سر در گم در این سرزمین، شوق زندگی می یابد و ناجی الهه ای از جنس حیات می شود!

و این روایت تنها با گره کور علاقه آغاز می شود…

قسمتی از رمان:

سلامش را با سر جواب دادم و بقیه کار را به خودش ،سپردم از کشتی که بیرون زدم،
تا کمر در آب بودم
و کم کم که آب به زانوانم رسید، ادوارد با ذوق به دریا زد و طلب نوازش کرد،
سرش را نوازش کردم و پوزه اش را بوسیدم یک جور زوزه میکشید که بفهمم شاکی است چرا امروز ، بدون او دریانورد شده ام؟!
نمیدانست ، نمیدانست که من این روزها بیشتر یک دریا نبردم
عبد ماهی هور سرخ کرده است، باید خیلی بی رحم باشم که راحت بگویم میل ندارم
و پله ها را سمت اتاقم بالا بروم