دانلود رمان نشون به اون نشونی از مرجان مرندی

معرفی رمان:

درست یک روز قبل از عقد، وقتی ذوق سفره ی عقد نباتی رنگ و لباس پف دارم رو

میکردم تو اومدی و با نشون دادن اون تیکه کاغذ لعنتی همه چیز رو به هم ریختی…

قرار بود کنار هم روی صندلی های پوشیده از تور و گل و روبان بشینیم…

قرار بود برای همیشه به هم محرم بشیم اما تو اومدی و گفتی یا خودم همه چیز

رو به هم بزنم یا فردا سر اون سفره عقد نباتی، من، دریا، میشم اولین عروس بدون داماد…..

قسمتی از رمان:

جاده ی چالوس مثل عروسی زیبا دلبری می کرد. دریا

شیشه ی ماشین را کمی پایین داد و صورتش را

مهمان باد خنک مهر ماه کرد. دستش را به سمت

ضبط برد و صدای گرم و جادویی ایهام در گوشش

پیچید:

ببخش اگر شدم دلیل گریه های تو ببخش

اگر هنوز به سر دارم هوای تو

زیبای بی نهایت رد پایت روی قلبم جا

بماند حالم را خدا بداند

آه عمیقی کشید و سعی کرد با نگاه کردن با نگاه

کردن به درختان هزار رنگ از طبیعت بکر و زیبای

جاده لذت ببرد و در شعر و خاطرات دور و درازش

غرق نشود. صدای ایهام اما هنوز در پس ذهنش گرد

و خاک به پا می کرد.

نابی برای من شبیه خوابی

دریا نبودی تو سرابی

ای تمام سرگذشتم

ای کاش دوباره تو مرا بخواهی

تو زیباترین اشتباهی

ناتمام از تو گذشتم

ببخش اگر شدم دلیل گریه های تو

صدای زنگ موبایلش بلند شد. دستش را به سمت

ضبط برد و آن را خاموش کرد عکس صورت خندان

بنفشه روی صفحه ی موبایلش جا خوش کرده بود.

آیکون سبز رنگ پاسخ گویی را فشرد و صدای بنفشه

در گوشش پیچید: