دانلود رمان هزارچم از زینب ایلخانی

معرفی رمان:

ريحانه از يك خانواده سنتى و با عقايد محدود ، دل در گرو قهرمان داستان حاج امير جبارزاده دارد،

جوانمردى پهلوان مسلك كه خصوصيات ويژه خاصى دارد،

اما دست تقدير و اشتباهات مختص سن كم ريحانه باعث ازدواج اشتباه او با شهاب جبارزاده پسر عموى حاج امير ، مي شود

ازدواجي كه تنها از سر انتقام بچگانه شهاب مي باشد حاج امير كه پسر عموي بزرگتر شهاب است و هميشه حكم پدر او را داشته است

از عشق و احساس خويش نسبت به ريحانه چشمپوشى ميكند و اين شروع اولين چم از هزارچم روايت است…

قسمتی از رمان:

مي دونم مي دونم خوشگل خانم، فقط الان اوقات تلخى كني هم من حالم گرفته ميشه قبل رفتن، هم زندگي

خودت تلخ

-اون بنده خدا تقصير نداره خوب كار داشته!

-عزيز دلم! من اگه راضي به تنها اومدنت بودم خودم واست راننده مي فرستادم، اما شرايط شما الان مناسب
نيست،
منم كه نمي رم برنگردم يكي دوماه ديگه عيده، ميام،

الناز چشم هايش را تنگ مي كند و آرام از عزيزه خاله جان مي پرسد؛

-حامله است؟!!!

خاله با سر جواب مثبت مي دهد و الناز با لبخند و شوق مي گويد:

-واي عزيزم!

رمان رایگان هزار چم زینب ایلخانی

شهرزاد كوچولو داره مامان ميشه!

شهداد بغضش مي تركد و مي گويد:

-از بچه هاي شهلا كه فقط سهممون چند تا عكسه كاش اينو بشه ماهي، سالي، يه بار بغل بگيرم

عزيزه خاله جان دست نوازش روي سر شهداد مي كشد و مي گويد:

-غصه نخور بالام ايشالا صحيح و سالم به دنيا بياد، همين واسه ما بسه.

الناز آرام مي گويد:

-سولماز يه كار كرد شهلا كلا از اينجا بره!

البته كار خوبي هم كردها!!

دور از اون مادر خوشبخت تره!

امير رضا كه تلفنش تمام مي شود ، با همان گوشي تلفن آرام روي شانه الناز مي زند

قیمت23000