دانلود رمان آماج نویسنده سدنا بهزاد
دانلود رایگان رمان آماج از سدنا بهزاد
معرفی رمان:
قبل دانلود رمان و خوندنش، چند لحظه توجه کنید!
این رمان؛ یه رمان کاملا ً معمولی هست. رؤیا نداره، لباس ست و دختر پولدار و پسر خیلی مغرور و خشن هم نداره.
زندگی دو اقلیت جدا و دو حس جداست.
اگر رمانی با قلم معمولی دوست ندارید، نخونید؛ این توصیه من به شماست.
همین اول یه تشکر جانان از رفیق خوبم نفس” “k.fداشتم. مدت طوالنی که خبر چندانی ازش ندارم؛ اما کمکاش
رو به ذهن دارم.
راجع به رمان بعدی، یک سری دوستان در جریانند، قسمت بود، »مُحاق« رو توی نگاه مینویسم؛ نبود هم یه
کاریش میکنم.
ممنون از چشماتون.
ممنون که میخونید
قسمتی از رمان:
مردم نباید خودت باشی؛ خودت بودن ضرب دیدگی با احتمال خوب نشدن، دارد.
آماج های زندگی من، یکی زیر میرفت و یکی رو…
بافته هایم پیچ میخورد و به تو میرسید.
چندخط که کنارت راه میرفتم، همهچیز ردیف میشد.
میخواهم کمی آماج را قسمت کنم، خرده هایش مال من باشد و خوشی هایش مال دیگران.
عاشقانه ها را برای من بگذارید. بیت به بیت زندگیم اگر کلیش های بود، این کلیشه ها با تو میچسبید.
بیا کمی دلخوشی برای من بتراش تا امشب خوب بخوابم.
خیلی محتاج نـ*ـوازش هستم، نـوازشی که دردها و خراشیدگیها را التیام بدهد.
بیا کمی آماج بهوقت زندگی بنوش…
***
چنددقیقه از رسیدنم به حیاط نگذشته بود که صدای ساحل و سایه، مانع ادامه حرکتم شد.
از میون پنجره نیمه باز پذیرایی که مُشرف به حیاط بود، نگاهم مات موند.
سایه با صورتی اشکی از کوله مدرسه ش چیزهایی بیرون کشید و توی صورت ساحل پرت کرد کن! خوب نگاه کن! اگه سارا بفهمه چه غلطی کردی، ازخونه با تیپا بیرونت کرده.کارت جایی رسیده که با
برادر همکالسی های من میپری؟
کنجکاو شدم؛ سرم رو کج کردم و از بین پردهی کمی کنار رفته، توجهم به عکس های پخششده دور ساحل
جلب شد.
سَگک کفش هام رو باز کردم وکیفم رو همونجا وِل کردم. اضطراب با هر قدم، به جزءجزء بدنم تزریق میشد.
ته موندهی نیرویی که داشتم هم هرلحظه هدر میرفت.
خسته بودم.
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: سدنا بهزاد
-
ژانر: عاشقانه،اجتماعی
-
ویراستار: سنتر رمان
-
صفحات: 1549