بستن

دانلود رمان عشق آسمانی نویسنده حلما

دانلود رایگان رمان عشق آسمانی از حلما

 

 

معرفی رمان:

داستانی که میخوام بگم در مورد یک دختر وپسربه نام دریا وآرش که دوستای خانوادگی هستن دریا عاشق آرش ولی آرش به دلیل شکست عشقی طرف هیچ دختری ونگاه نمیکردو…….
امیدوارم تا آخر رمان منو همراهی کنید
واز رمانم لذت ببرید

 

 

 

 

قسمتی از رمان:

نور خورشید از پنجره اتاق به صورتم میتابید که باعث شد بیخیال خواب بشم از روی تختم بلندشدم ورفتم سمت پنجره به آسمان خیره شدم که همش ابر بود انگار میخواست بارون بباره باز دوباره صداش در اومد
سحر(نامادری ام).دریا بیا صبحانه آماده کن
شما میتونی قبل اینکه بیای اتاقم در بزنی
سحر.واسه من زبون درازی نکن زود باش بیا صبحانه آماده کن
باشه برو من میام خدایا چی میشد مامانم زنده بود تا همچین کسی بهم دستور نمیداد اگه مامانم بود نوکرشم بودم هرکاری میگفت انجام میدادم ولی اینو نمیخوام کی از دستش راحت میشم بیخیال افکارم شدم ورفتم سمت دستشویی ومسواک زدم وصورتمو شستم بعد خشک کردن صورتم از پله ها رفتم پایین وصبحانه رو آماده کردم بعد خوردن صبحانه مشغول کارای خونه شدم وناهار آماده کردم
زینگ زینگ زینگ
سحر.دریا درو باز کن
رفتم وآیفون برداشتم وچهره بابامو دیدم که خستگی از صورتش میبارید ودر و باز کردم وآمد داخل
سلام باباجون
بابا.سلام دخترم
سحر.سلام عزیزم
نزاشتم بابام جوابشو بده که گفتم باباجون لباساتو عوض کن بیا ناهر بخوریم
سحر.چرا وسط حرف بابات میپری
بابام چیزی نگفت که وسط حرفش بپرم وچشم قره ای بهش کردم ورفتم سمت آشپزخونه ظرفارو چیدم رومیز بابا وسحر اومدن ونشستن وناهارمونو خوردیم ظرفارو که جمع کردم بابایی چایی میخورید
بابا.اگه درست کنی دستت درد نکنه
چشم چایی ریختم وبردم سمت پذیرایی وچایی هارو گذاشتم روی میز وکنار بابا نشستم

 

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان پرواز کردن بال می خواهد

دانلود رمان آلاچیق

لطفا امتیاز دهید
2/5 - (1 امتیاز)

مشخصات رمان

  • نویسنده: حلما

  • ژانر: عاشقانه

  • ویراستار: سنتر رمان

  • دسته ها:دانلود رمان , رمان اجتماعی , رمان عاشقانه
  • ۳ شهریور ۱۴۰۲
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین