بستن

دانلود رمان او خودش باران بود نویسنده زهرا فاطمی

دانلود رایگان رمان او خودش باران بود از زهرا فاطمی

 

 

معرفی رمان:

حامد به اجبار ماه منیر را راضی کرد تا بیرون برود تا بتواند به خانواده اش حداقل او را معرفی کند و باران


Service médical à domicile de Medici Generici à Rome

Service médical à domicile de Medici Generici à Rome

Notre équipe fournit un service de soins de santé à domicile, garantissant professionnalisme et confort pour les patients à Rome.

اگر حالش بهتر شد به سراغ او بیاید!
چقدر دوست داشت باران را با آن لباس و صورت دوست داشتنی ایستاده در کنار خودش ببیند، اما انگار شانس با او یار نبود و درست در شبی که برنامه ریخته بود تا دختری که مدت ها بود دل از او ربوده بود را به خانواده اش معرفی کند با چنین اتفاق مسخره ای روی تخت خواب اتاقش تنها بگذارد!
آباژور را روشن گذاشت و با نگاه خیره ای که نثار چهره ی معصوم و دوست داشتنی به خواب رفته ی باران کرد به همراه ماه منیر با کوهی از حسرت از اتاق خارج شد!

 

 

 

 

قسمتی از رمان:

به یکی از مستخدمین سپرد تا حواسش باشد کسی وارد اتاقش نشود و او هم چشمی تحویلش داد.
از پله ها که پایین رفتند یکی دیگر از مهمانان ویژه اش همزمان از پله ها بالا آمد… به خاطر سر دردی که داشت به اصرار مادر حامد آمده بود تا کمی در یکی از اتاق ها استراحت کند.
یه یکی از مستخدمین بالا سپرد تا برایش کمی آب بیاورد؛ دومین اتاق از سمت چپ مقصدش بود… همان که گفته بودند آنجا که برود احد و ناسی نمی تواند مزاحمش شود!
مستخدم در طبقه پایین درگیر کارهای آشپزخانه و دستورات خانم خانه شدو یادش رفت که برای چه کاری به طبقه پایین آمده!
در طبقه بالا وقتی دید که خبری از مستخدم نیست بی خیال نوشیدنی شد و اتاق مورد نظر را پیدا کرد و دستگیره در را چرخاند، آباژور گوشه اتاق روشن بود… پس لامپ را روشن نکرد!
کتش را بیرون آورد و روی دسته صندلی انداخت… دکمه پیراهنش را باز کرد و کراواتش را شل کرد و خودش را روی تخت رها کرد.
نوشیدنی که خورده بود اینقدر سنگین بود که نفهمید درست در یک وجبی اش دختری روی تخت به خواب رفته است!

 

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان تکاور

دانلود رمان رسوایی

لطفا امتیاز دهید
1/5 - (1 امتیاز)

مشخصات رمان

  • نویسنده: زهرا فاطمی

  • ژانر: عاشقانه

  • ویراستار: سنتر رمان

  • دسته ها:رمان عاشقانه
  • ۳ شهریور ۱۴۰۲
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین