دانلود رمان رخ مجنون نویسنده کیمیا صباغ
دانلود رایگان رمان رخ مجنون از کیمیا صباغ
معرفی رمان:
تمام بدنم سرد شده بود. قدم هایم سست و ناتوان بود. قلبم بی نظم و بی قاعده در سینهام می کوبید. لب هایم زود تر از تمام ارگان های بدنم شروع به لرزش کرد. اشک پشت هم روی گونههایم نشست، باورم نمیشد، هنوز همباورم نمیشد.باران بی رحمانه بر صورتم تازیانه میزد…با تمامِ جانم دویدم.دویدم تا از خانه و از آن مردِ بی غیرت دور شوم. زبانم سر شده بود و کلمات تنها با آه های متوالی از دهانم خارج میشد…
با قرار گرفتنِ یک جفت کفشِ مردانهی آشنا جلوی چشمانم خون در رگ هایم یخ بست
آرام آرام سر بالا آوردم. آب دهانم را با وحشت بلعیدم دستم را روی جدولِ خیابان گذاشتم و سعی کردم روی پا هایم بایستم
قسمتی از رمان:
چشمانم می سوخت، نفس هایم کش دار و پر صدا از سینه ام
خارج می شد.
تمام بدنم سرد شده بود. قدم هایم سست و ناتوان بود. قلبم بی
نظم و بی قاعده در سینه ام می کوبید.لب هایم زود تر از تماِم
ارگان های بدنم شروع به لرزش کرد؛ اشک پشت هم بر روی گونه
هایم می نشست. باورم نمی شد، هنوزم هم باورم نمی شد. باران
بی رحمانه بر صورتم تازیانه می زد.با تماِم جانم دویدم، دویدم تا
از آن خانه و از آن مرِد بی غیرت دور شوم. زبانم سر شده بود،
کلمات تنها با آه هایی متوالی از دهانم خارج می شد.این نامروتی
در باوِر کوچک من نمی گنجید! لِب جدول خیابان نشستم. اشک و
باران از تیغه ی بینی ام بر روی آسفالت تیره ی خیابان چکید.با
قرار گرفتنِ یک جفت کفش مردانه ی آشنا جلوی چشمانم، خون
در رگ هایم یخ بست، آرام آرام سرم را بالاآوردم. دستی به سبیلِ
پرپشتش کشید و گفت:
– پاشو!
مکثم را که دید فریاد کشید:
– باتوام، یالا پاشو.
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: کیمیا صباغ
-
ژانر: عاشقانه
-
ویراستار: سنتر رمان