دانلود رمان محصور نویسنده کیمیا صباغ

دانلود رمان محصور از کیمیا صباغ
معرفی رمان:
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علّت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست
” سایه ” صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
شعر از: هوشنگ ابتهاج
قسمتی از رمان:
کفِ دو دستش را روی میز گذاشت، با پشت پایش صندلی را به عقب هل داد، صدای کشیدهشدن پایه های فلزی بر روی سرامیک خاکستری مو بر اندام دختر سیخ کرد! گیج و منگ بود!
سکوت بود و سکوت
مرگبار، جنون آمیز، به دور از تحمل…
از کجا شروع شد؟! قصهی اسارتِ او در این زندان.
پشت به دختر ایستاد:
– تسلیت میگم.
چشم فرو بست و اشکِ سمج از تیغهی بینی اش پایین چکید.
مردی با ظاهر خشمگین و دلی رئوف… در حالِ تقلاست، تقلایِ فهمیدنِ معما.
توانش تحلیل میرود.
قندِ خونش اُفت چَشم گیری پیدا می کند و ناخودآگاه آه عمیق از اعماقِ سینه اش تمامِ سخنش می شود!
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: کیمیا صباغ
-
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
-
ویراستار: سنتر رمان
-
صفحات: 519