دلنلود رمان بگذار ستایشت کنم از غزاله71
دلنلود رمان بگذار ستایشت کنم از غزاله71
معرفی رمان:
امیر ارسلان قصه ی ما محکم و مستبدوبا ارا است….مهربونیاش رو نشون نمیده اما بدی هاش و رفتار مستبدش به خوبی قابل مشاهدس وستایش قصه ی ما یه دختر مهربون و درد دیده است….تا حالا چیزی رو برای خودش نداشته….نه اینکه نداشته باشه…..نذاشتنکه داشته باشه و اما
داستان ما از اونجا شروع میشه که ارسلان بخاطر برگردوندن چیزایی
(نامزد سابقش و اموالش)که پدر ستایش…
قسمتی از رمان:
با امروز فکرکنم ۵روزه این جام….اصلا نمیدونم چرا منو اینجا آوردن….نمیدونم گناه من چیه.
خدایا گناه من چبه که از بچگی تا حالا باید اینطور تحقیر بشم….توی سرم بزنند….چطور باید این همه درد رو تحمل کنم.
حداقل تا وقتی بی بی گل نسا جونم زنده بود یکی رو داشتم که باهاش دردو دل کنم و اون بهم روحیه بده….اما انگار دنیا همیشه با من سر لج
داره….از وقتی توی اون تصادف لعنتی با عمو حسین رمان پلیسی فوت شدند از همیشه تنهاتر شدم….از ۲سال پیش شدم خودم و خودم….بدون هیچ یار ویاوری
تنهایی من از این نیست که آدمای هم خون ندارم.
تنهایی من از این نیست که خانواده ندارم.
نه من کنارهمون هم خون ها از همه تنهاترم
پدر و برادری که من رو نمیخوان.
فامیلی که منو شوم و…
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: غزاله71
-
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
-
ویراستار: سنتر رمان
-
صفحات: 448