بستن

دانلود رمان رز خاکستری از زهرا ربیعی

دانلود رمان رز خاکستری از زهرا ربیعی

 

 

 

معرفی رمان:

فردین دل می‌شکند و آه آن دلِ شکسته جوری دامن احساسش را می‌گیرد که لحظه به لحظه‌اش درد می‌شود و

خواب با هزار قرص خواب‌آور رخت بر می‌بندد از چشمانش و تمام خواستن‌هایش خلاصه می‌شود در همان دلِ شکسته.

اما انگار جوری آن دل را زیر پاهایش له کرده که صدای فریاد بی‌صدایش به گوش خدا هم رسیده.

و حال خدا قصد تقاص گرفتن می‌کند.

 

 

 

 

 

قسمتی از رمان:

کلید را در قفل چرخاند و وارد شد. صدای بسته شدن در پشت سرش نیامد و مگر مهم بود؟

کتش را روی اپن پرت کرد و به سمت بار کوچک گوشه ی هال رفت.

شیشه ی قرمز رنگ را برداشت و تن پردردش را روی کاناپه رها کرد.

چشمانش میخ نقره فامهای رو به رویش شد و صدایش گرفته بود انگار: _پیش مامان بودم.

کمر از پشتی کاناپه جدا کرد و شیشه ی حاوی آن ماده ی دوست داشتنی را به دست گرفت.

_حالش فرقی نکرده. براش حرف می زنم، اشک می ریزه. براش می خونم،

اشک می ریزه. برای می خندم، اشک می ریزه. براش اشک می ریزم، اشک می ریزه…اشک می ریزه، اشک می ریزه.

قطره اشکی از گوشه ی چشمش چکید و بریده بود دیگر.

_متنفرم از هرچی اشکه، از هرچی بغضه، از هرچی حسرته، از هرچی نبودنه…

صدایش رو به افول رفت و شیشه را به لبانش نزدیک کرد و شاید این ماده ی قرمز رنگ آرامش کند…شاید!

نوشید و ته گلویش سوخت و دهانش مزهی زهرمار گرفت؛ مزه ی زندگی اش.

_چرا الان نیستی پیشم؟ چرا نیستی که دست بکشی میون موهام و صدات آرامش بشه واسه این مرد پر درد.

حسرت آتش شد و شعله کشید میان جانش و سوزاند تمام تار و پودش را.

صدایش در گلو شکست و تیزی این شکسته ها گلویش را خراش داد:

_می خوامت دختر. می خوامت چشم آهوی من. می خوامت تو این حال بدم که

نبودنت بدترش می کنه و لعنت به منی که خودم درد نبودنت و گذاشتم رو این دل بی صاحاب.

شیشه را بار دیگر بالا رفت و سوزش معده اش هم به سوزش گلویش اضافه شد.

معده ی خالی اش هم انگار شاکی شده بود از این حجم دردی که هر شب میکشید و عادت نمیکرد. عادت نمیکرد به این حال بد زرین بانویش.

عادت نمیکرد به نبودن چشم آهویش. عادت نمیکرد و هر شب دردش را بیتحملتر، تحمل میکرد.

 

 

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان لهیب

رمان چند درجه بالاتر از غرور

 

لطفا امتیاز دهید
2/5 - (1 امتیاز)

مشخصات رمان

  • نویسنده: زهرا ربیعی

  • ژانر: عاشقانه

  • ویراستار: سنتر رمان

  • دسته ها:دانلود رمان , رمان عاشقانه
  • ۳ شهریور ۱۴۰۲
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین