دانلود رمان ویکار از شادی موسوی
دانلود رمان ویکار از شادی موسوی
معرفی رمان:
همه چیز از یه سنگ شروع میشه. سنگ خاص و کمیابی که نشانِ خاص یک خاندانه…!
سنگی که گذشته و آینده رو به هم پیوند میده.
روایت از مردی که در سایه هاست، هیچ کس نه نام واقعیش رو میدونه و نه تابحال اون رو دیده اما هرکسی اسمش رو میشنوه از راهی که اومده برمیگرده!
بِیک…! به معنای نجیب زاده!
با شنیدن نام بیک تنها حسی که القا میشه رعب و وحشته! اون از همه چیز خبر داره و همه جا گوش و چشم داره…!
و قدرت تو دستای کسیه که نشانی از اون هیچ جا دیده نمیشه!
و حالا دختری پیدا میشه که اون رو از سایه ها بیرون میکشه!
تک نوهی بزرگ طایفه ی صالح، حاج احمد صالح، تاجر و بازرگانی بنام در جنوب که همه رو اسمش قسم می خورن!
دختری که نقطه ی عطفی ست برای برملا کردن اسرار سر به مهری در گذشته!
قسمتی از رمان:
آروم آروم از پشت سر بهش نزدیک می شم و سعی می کنم تا به خجالتم غلبه کنم .
دستمو رو چشماش می ذارم و قلبم بی قرار تو سینه م خودشو به در و دیوار می کوبه.
دستاشو روی دستام می ذاره و آروم از روی چشماش پایین میاره و به سمتم بر می گرده:
-باالاخره اومِدی پرنسس؟
می خندم و لبامو تو دهنم می کشم. تو فاصله ی خیلی نزدیک از صورتم ایستاده و من
تموم تنم گر می گیره.
با خجالت عقب می کشم و دستی به چادرم می کشم. نگاهی به دور و برم می اندازم و
امیدوارم که کسی منو ندیده باشه. این ساعت ساحل خلوته اما بازم ته دلم دعا می کنم
که به خیر بگذره. سخته با مو بیننت؟
رمان ویکار شادی موسوی
البته که سخت بود. اگر به گوش پدربزرگ می رسید که من همچین خطایی ازم سر زده
هرگز منو نمی بخشید. اما دیگه نمی تونستم بهونه بیارم و اینبارم نیام. دفعه قبل تا دو
روز دیگه تلفنامو جواب نمی داد.
-ها پَ چی جلوه؟ اَی راضی نیستی برو… خسته شدُم ایقدر تو بازارا یواشکی دنبالِت نه نه … فقط…
کِردوم تا دایه ت حواسش پرت شه و مو بتونُم یه گوشه ای چند ثانیه وابات حرف بزنُم
مطالب پیشنهادی:
دانلود رمان عموزاده ( آهوی چشم سفید )
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: شادی موسوی
-
ژانر: عاشقانه
-
ویراستار: سنتر رمان