دانلود رمان اولین مرگ اثر مبینا حاج سعید
دانلود رایگان رمان اولین مرگ اثر مبینا حاج سعید
معرفی رمان:
سرگرد ماهر سازمان نیروی انتظامی، با یک تصادف غیرعمد میمیرد؛ البته این چیزیست که بقیه از آن خبر دارند، در حالی که مسئله پیچیدهتر است! سرگرد مُردهی دیروز، تبدیل به رئیس باند امروز شده است که هدفی مهم دارد اما…
قسمتی از رمان:
نعرهای از عصبانیت زدم و هر چیزی رو که روی میز بود، پرت کردم. صدای شکستن لیوان خالی آبمیوه و گلدون که تا لحظاتی پیش روی میز بودن، اخمی روی پیشونیم نشوند.
قفسه سینهم از شدت عصبانیت تند- تند بالا و پایین میشد. سیمهای مغزم اتصالی کرده بودن و دلم میخواست خفهاش کنم!
مشتم رو روی میز کوبیدم و به سمت جلو خم شدم. با حرکت ناگهانیم، چشمهاش از ترس گرد شدن و گردنش رو به عقب خم کرد.
چشمهام رو بهش دوختم و غریدم:
– گفتم بهت یا نگفتم که دور کیوان رو یه خط قرمز پررنگ بکش؟!
سرش رو تند- تند و با ترس تکون داد. دیدم که دستش پیراهنش رو چنگ زد و نفس عمیق کشید.
چشمهام رو بستم تا تمرکز کنم و دهنش رو خورد نکنم!
– پس لامصب چرا داشتی به همه چیز گند میزدی؟! مگه نگفتم حداقل تا پایان این بازی دست نگه دار؟! دخترهی احمق، نزدیک بود همه بفهمن چه خبره!
با ترس و نگرانی بهم نگاه میکرد . اعصابم به هم ریخته بود.
خوبه خودش از همه چیز خبر داره و میدونه تو چه موقعیت حساسی هستیم! اگه یک درصد به کیوان نزدیک میشد و خط قرمزها رو میشکوند، بقیه شک میکردن و جاسوسها بیشتر میشدن. این همه بیفکری چطور میتونه توی یک آدم جمع بشه؟
– تو رو خدا آروم باش کیانا، حالت بد میشه!
دستم رو به سرم گرفتم و به میز قهوهای رنگ وسط اتاق که تیزی نقش و نگارهاش کمرم رو آزار میداد، تکیه دادم.
چشمهام و شقیقههام فجیع درد میکردن و دوست داشتم حرصم رو خالی کنم و کی بهتر از نیاز رو به روم؟
سرم رو بالا گرفتم و در حالی که به سقف خیره شده بودم، به در اشاره زدم که دقیق رو به روی میز قرار داشت.
لب زدم:
– برو بیرون نیاز، برو بیرون که الان هر چی حرص دارم رمان پلیسی اولین مرگ سر تو خالی میکنم!
بلند شد اما قبل از اینکه بره، گفت:
– شرمندهام رفیق، شرمندهام!
کمی مکث کرد و وقتی نگاه حرصیم رو روی خودش دید، با نفس عمیقی از در اتاق بیرون زد و من به در بسته نگاه کردم.
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: مبینا حاج سعید
-
ژانر: پلیسی،جنایی،عاشقانه
-
ویراستار: سایت سنتر رمان
-
صفحات: 747