بستن

دانلود رمان از کفر تا دین تو نویسنده زینب حاجی زاده

دانلود رایگان رمان از کفر تا دین تو از زینب حاجی زاده

 

 

معرفی رمان:

با سرعت به قسمت سرویس بهداشتی رفتم، صورتم را شستم و به کمد گوشه اتاق هجوم آوردم، اولین لباسی که
چشمهایم مشاهده کردند؛ را برداشتم مانتو، شلوار جین پوشیدم.
مقابله آیینه موهای خرمایی رنگام را دم اسبی بستم.
کشوی اول که پر از لوازم آرایشی بود؛ را باز کردم، به چشمهای عسلیام رسیدگی کردم، دیگر وقت نداشتم بیش
از این به خود برسم روسری ساتن مشکی رنگ سر کردم، وسایل مورد نیازم را درون کوله پشتیام ریختم و روی
شانهام انداختم ، از اتاق بیرون رفتم.
با چندان سرعتی از پلهها سرازیر شدم که هر آن امکان داشت با سر به زمین برخورد کنم.
خودم را به آشپزخانه رساندم بابا پشت میز نشسته است، خیلی ریلکس صبحانه میخورد، مانند همیشه شکم
اش یک متر جلوتر…

 

 

 

قسمتی از رمان:

جلو رفتم: سلام بابا.
با دهن پر جواب داد: سلام برنا خانم تنبل.
اعتراض کردم: بابا شما که بیدار بودید، من رو هم بیدار میکردید دیگه، حالا چه جوابی به مامان بدم؟
با بیخیالی گفت: این دیگه مشکل خودته.
با قهر از آشپزخانه بیرون رفتم، در حیاط سوار جنسیس خوشگلم شدم و برو که رفتیم، یعنی هر چقدر که
مامان به تناسب اندام اهمیت میدهد، بابای من بیخیال است.
مامان اصرار دارد؛ که من هر روز باید به باشگاهاش بروم، که یه وقت خدای نکرده، زبانم لال اندام من مانند بابا
نشود، به یاد دارم؛ از کودکی من را با خودش به باشگاه میبرد.
ماشین را مقابل در باشگاه پارک کردم و پیاده شدم چشمام به تابلو)باشگاه بُرنا( افتاد؛ لبخند زدم برنا به معنای
خوش اندام است، برای همین است که مامان اسم من و باشگاهاش را برنا انتخاب کرده.
با ربع ساعت تاخیرداخل شدم؛ وای خدای من سریع لباس عوض کردم و وارد سالن شدم بی توجه به نگاههای
چپ، چپ مامان سلام بلند بالایی سر دادم و روی گونهاش بوسه نشاندم، خودم را وسط جا دادم و شروع به
ورزش کردم.
دو ساعت بعد همراه مامان با ماشین خودم به خانه بازگشتیم.
به محض ورود، داخل حمام اتاق خود شدم و دوش کوتاهی گرفتم بلوز شلوار خانگی سرمهای رنگ به تن کردم

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان زمان بی زمانه

دانلود رمان به جنونم کشاندند

لطفا امتیاز دهید
Rate this post

مشخصات رمان

  • نویسنده: زینب حاجی زاده

  • ژانر: عاشقانه

  • ویراستار: سنتر رمان

  • صفحات: 153

لینک های دانلود

  • دسته ها:دانلود رمان , رمان عاشقانه
  • ۲۱ آبان ۱۴۰۱
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین