دانلود رمان نورا pdf از هانیه محمدیاری

دانلود رمان نورا pdf از هانیه محمدیاری
خلاصه رمان:
سیاوش بزرگمهر مرد مورد اعتماد همه.مردی که بچه های یتیم برادر مرحومش و زیر بال و پرش گرفته.
مردی که جوونی نکرده و از خیلی سالا پیش دل به چشمای نورا داده که براش دور و دست نیافتنیه.
حالا نورا هم عاشقش شده و وارد رابطه شدن.اما زندگی سیاوش رازهایی داره که دست و پاشو بستن…
نورایی که چشم پسر برادرش آراز و هم گرفته.
آرازی که اصلا مورد اعتماد نیست و می خواد هر طور شده نورا رو به دست بیاره.
قسمتی از رمان
گرمای تابستان تا مغز و استخوانشان نفوذ کرده بود.
در آن ساعت از روز و آن روز از مرداد ماه، اصلا زمان مناسبی حتی برای
خارج شدن از خانه هم نبود چه برسد به….
_ديوونه ای به خدا.اخه کدوم آدم عاقلی سر ظهر و تو اين گرما، از خونه در
مياد. تازه اونم واسه خرحمالی؟
سطل آب را بر زمين گذاشت و از داخل کيسه ای که در گوشه ای گذاشته
بود،دست کش و دستمال و بقيه ی وسايل نظافت را بيرون آورد.
_چيکار کنم؟ تا آخر هفته بايد اون مغازه رو تخليه کنم. نمی شه که با وسواسی
که مامان داره، اون همه جنس و بيارم خونه….
از اين مدل نظافت بدش می آمد و خودش هم نمی دانست بايد از کجا شروع کند.
طی را کمی خيس کرد و به سمت او گرفت.
_بياداداش گلم، به جا غر زدن دل بده به تميزکاری تا زودتر تموم بشه و ما راحت بشيم.
طی را با اخم از دست او کشيد و در حالی که به سمت در مغازه می رفت غر زد.
_اخه مرد و چه به تميزکاری؟
اخمی بر پيشانی اش نشست.
_اين افکار پوسيده ای که بابا تو مغزت کرده رو بيرون بريز و به تنها
خواهرت کمک کن…. يک ساعتی هر دو مشغول تميزکاری مغازه بودند.
مغازه ی سی متری ای که به قول بنگاهی محل و البته خودش، شانس آورد
که با آن قيمت و با آن موقعيت پيدا کرده بود.
قیمت38000
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: هانیه محمدیاری
-
ژانر: عاشقانه
-
صفحات: 1843