دانلود رمان گرگ هایی به نام مرد از شیوا بادی

معرفی رمان:

این مادرانه بود ؟
از وقتى که یادمه مامان و بابا با هم دعوا داشتن
بابا مرد ینى هستو مامان بد حجاب!
از اولم عقایدشون با هم جور نبوده
ولى اصرار پدرو مادراشون براى ازدواج فامیلى منجر به این ازدواج شد
بابام پسر عموى پدر مامانم بوده
ولى از اولم مامان دوستش نداشته
وقتى هشت سالم بود اختلافشون به اوج خچدش میرسه و
طلاق میگیرن ، ولى باز با پا در میونى بزرگترها
به خاطر من که سایه ى هر دوشون بالاى سرم باشه…

قسمتی از رمان:

یک سال بعد باز با هم ازدواج میکنن
ازدواجى که ثمره اش میشه خواهرم ثنا!
ولى اینبار فقط دو سال تونستن همدیگه رو تحمل کنن
از هم جدا شدنو هر کس سوى خودش رفت
کاش هیچ وقت با هم ازدواج نمیکردن
کاش ازدواج دوباره اى صورت نمیگرفت
کاش ثنایى نبود که مامانم به بهانه ى تنهایى یکى از مارو بخواد
کاش اون موقع اونقدرى مامانمو دوست نداشتم که از اینکه
من سهم مامانم شدم خوشحال بشم
کاش بابا هیچ وقت منو دست مامان نمى سپرد
این اى کاش ها روزهاى منو پر میکنه تا شب از راه برسه
الان شدم یه دختر شونزده ساله با مادرى که تازه سى و سه سالشه
مادرى که زیباست و همیشه ، همه جا گفتن بهت نمیاد تینا دخترت باشه!
مادرى که بعد از جدایى مجدد از بابام رفت دنبال دلش!
مادرى که دلشو به من… به بچه اش… به دخترش ترجیح داد
حالا با این درد چکار چپ کنم ؟!
با درد نگاهى که از طرف کسى که مامان عاشقشه به منه!
روزى که مامانو بابا از هم جدا شدنو خوب یادمه!
روزى که بابا ثنا رو برد پیش خودش!
مامان نمیخواست باز برگرده و با خانواده اش زندگى کنه
براى همین یه خونه ى جدا اجاره کرد
پدر بزرگ و مادر بزرگم پیرنو کمتر میرسن بهمون سر بزنن
براى همین میشه گفت اصلا رفتو آمد نداریم
یه ماهى میشه که اومدیم خونه ى جدید
یه زیر زمینه که یه اتاق خواب داره و یه آشپزخونه و یه سالن مربع شکل

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان اَژین

دانلود رمان سرنوشتی که خدا ننوشت