دانلود رمان او می آید از یزدانی،vempirsz
دانلود رمان او می آید از یزدانی،vempirsz
معرفی رمان:
او خواهد آمد! مهمانناخواندهای که حضورش را رایان احساس میکند و به خیال توهم بودنش این حضور را نادیده میگیرد؛ اما امان از مهمانی که سایهی وجودش بر زندگی رایان و نزدیکانش میافتد و این آغاز میشود روزگار آرامشان پر از ترس و شبیخون مهمانناخوانده شود. و آخر او میآید تا کار تمام نشدهاش را به سرانجام برساند.
قسمتی از رمان:
هیچ صدایی نبود. اسم سامان و پویا رو داد میزدم تا پیداشون کنم. تلاش میکردم که صدایی از طرفشون بشنوم و راه رو پیدا کنم! ترسیده بودم و ترس اینکه بلایی سرشون اومده باشه داشت دیوونهم میکرد!
با دستهام سعی میکردم دیوار یا چیزی رو بگیرم تا کمکم راه رو پیدا کنم؛ اما بیفایده بود!
نه چیزی میدیدم و نه صدایی میشنیدم. تصویر اون چیز روی پله باعث میشد تپش قلبم بیشتر بشه…نگاه آخرش به من! اون لبخند ترسناک و بزرگش! با تمام توان داد زدم… .
– رایان!
صدای ترسیدهی پویا رو شنیدم.
– پویا!
پویا: رایان نمیبینمت! رمان طنز تو کجایی؟ رایان این صدای زن چیه؟
بزور آب دهنم رو قورت دادم. سعی کردم گوش بدم؛ اما چیزی نشنیدم.
پویا: رایان اینجا چه خبره؟ رایان صدای یه زن میاد که داره میخنده. صدا از کجا میاد؟!
– خیلی خب ایراد نداره! بهش گوش نده، آروم باش!
تلاش میکردم جایی رو بگیرم. بالاخره دستم به یه چیز چوبی رسید! حدس زدم احتمالاً بوفه باشه پس من الان سمت راهرو و هال هستم.
– پویا تو کجایی؟ نمیتونی جایی رو بگیری؟
پویا: نمیدونم رایان! من همون جای خودم ایستادم. من چیزی نمیبینم…رایان اینجا چه خبره؟
به سؤالش جواب ندادم و سعی کردم به سمت چپ برم که فکر کنم تهش به سمت پلهها برسه!
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: یزدانی، vempirsz
-
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
-
ویراستار: سنتر رمان
-
صفحات: 437