بستن

دانلود رمان زرناب pdf از برفا

رمان زرناب

دانلود رمان زرناب pdf از برفا

خلاصه رمان:

یاسر رحمانی… پسر ناخلف معتمد محله حاج ایمان رحمانی، استاد بوکس و تقطیر مشروبات الکلی…

معروف به پنجه طلایی!!! مرد سی‌ و دو ساله‌ی قد بلند و خوش هیکلی که بخاطر

مشکلاتش زنش ازش طلاق گرفته و خانواده‌اش روی دیدنشو ندارن . یه شب زن بیوه‌ای

رو از چنگال یه روانی که قصد تعرض بهش داشت نجات میده و برای محافظت از زن و

پسراش اونو به عقد خودش در میاره و با دیدن دلبری های دختره عاشقش میشه و..

قسمتی از رمان

تیر آخر زمانی است که زن با دماغی چین داده می‌پرسد

– بعد همین آقا یاسر… همسر الانتون بازم‌ تو کار استغفرالله نجسیه؟!

من خودم که پاهایم به زمین چسبیده اما مادرم…

شیرزن و ناجی زندگی‌‌مان سر پا می‌ایستد.

چادر مشکی‌اش را روی سرش می‌کشد و می‌گوید

– من برای پسرم اومدم خواستگاری و گفتم پسرم هیچ‌ ایرادی نداره…

برای یاسر نیومدم که زن بگیرم خودم‌ زنشم به خودم‌ ربط داره چیکار می‌کنه چیکار‌ نمی‌کنه…

همین که از خیلی از آدما آدم‌تره برای خودم و بچه‌هام‌ بسه!

زن دستپاچه بلند می‌شود، مثلا می‌خواهد چه بگوید…

همه خوب می‌دانند که یاسرخان‌کبابی پشتش به زن و فرزندانش‌‌ گرم است.

آنقدر احترام‌ برایش می‌گذاریم که کسی پا روی آن احترام بگذارد به کل از زندگی‌مان خطش می‌زنیم.

– بسه خانوم… اینجا دختر برای پسر ما نیست… ببخشید اشتباهی مزاحم شدیم.

عمه می‌گوید و زودتر سمت خروجی می‌رود، من اما زیادی خوشحالم.

نفسم را به راحتی بیرون‌می‌دهم و سرخوش از خانه‌شان خارج می‌شوم.

– عمه فداتشم غصه نخوریا… بخدا یه دختر مثل پنجه آفتاب برات پیدا می‌کنم!

ماشین را استارت می‌زنم و می‌گویم

– غصه چی عمه… بخدا که من عین خیالمم نیست… خانوم‌طل شما هم‌ حرص نخور…

شب آقایاسرت میاد من گردن‌شکسته رو بخاطرت کتک می‌زنه‌ها!

 

قیمت27000

لطفا امتیاز دهید
Rate this post

مشخصات رمان

  • نویسنده: برفا

  • ژانر: عاشقانه

  • صفحات: 1931

  • دسته ها:رمان عاشقانه
  • ۹ مهر ۱۴۰۳
  • بدون نظر

اگر شما نویسنده رمان سنتر هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

درخواست حذف

نظرات کاربران

شما اولین نفر باشید که در مورد این رمان نظر می نویسید
پشتیبانی آنلاین