دانلود رمان دولت عشق از پاییز
دانلود رمان دولت عشق از پاییز
معرفی رمان:
عاشقانهها ساده شروع میشوند ولی راه عاشقی و عاشق زیستن ساده نیست گاهی عشق میان انسانهایی شعله میکشد
که با زبان هیچ منطق و استدلالی به هم قابل اتصال نیستند اما هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور! دولت عشق
داستان عاشقی دختری از خانوادهای کاملا متجدد به نام ندا و پسری از خانوادهای به شدت معتقد و مذهبی به نام مهدی است
پسر و دختر جوانی که عاشق میشوند، خانواده پسر مخالفت میکنند و ایندو جوان بههم نمیرسند یازده سال از جدایی میگذرد
و ندا و مهدی در اثر یک تصادف باهم روبهرو میشوند داستان از زبان هردو آنهاست داستان علاقه ندا و مهدی مثل یه پازل هزار تکه است
با اتفاقاتی که بعد از تصادف رخمیدهد و بازگویی خاطرات گذشته توسط شخصیتهای اصلی داستان، تکههای پازل در کنار هم شکل میگیرد
معرفی رمان:
آدم کسی رو که دوست داره زجر میده؟ – کاش خدا از عمر من میگرفت و میداد به اونی که لیاقت
داشت تو هم از دیدن من زجر نمیکشیدی نفس عمیقم را بیرون دادم
– میشه کلا بیخیال بشی و بری، به احترام روزهای خوبمون؟
– من یه بار به دلم خیانت کردم اون هم به خاطر ترس از بابام،
الان دوباره به دلم خیانت کنم؟ انصافه؟
– مهدی من دلم باهات صاف نیست، چرا نمیفهمی؟
– صاف نیست چون باورم نداری صاف میشه، من جبران میکنم
– مهدی، مرجان پدرش رو از دست داده، نمیخوام بی مادر بشه
با بغض گفت:
– خاک بر سر من که تو باهام اینجور ی حرف میزنی، یعنی من
این قدر عوضیم ندا؟ کاش یه صاعقه بخوره فرق سرم راحت بشم، راحت بشی، همه راحت بشن
چشمهایم را بستم
رمان دولت عشق از پاییز
– تو یه کلمه بگو بعله، فقط یه بار دیگه بهم فرصت بده، به
احترام همون روزهای خوبی که باهم داشتیم
حرفی نزدم، سرم را بالا آوردم، پرش پلکش را به وضوح میدیدم!
برای اولین بار دستش را جلو آورد، گوشه آستینم را گرفت و
دستم را به روی چشمش هدایت کرد ضربان پلکش را زیر
انگشتانم حس میکردم خدایا من این مرد را دوست دارم ضربان قطع شد دستم را پایین آوردم مهدی گفت
– دیگه نمیپره
چشمهایم را بستم نمیدانم چهقدر گذشت، هر دو ساکت بودیم مهدی سکوت را شکست
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی ما
مشخصات رمان
-
نویسنده: پاییز
-
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
-
ویراستار: سنتر رمان